صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 185419
تعداد نوشته ها : 212
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

اول ذيقعده سال 173 هجرى بود كه عالم به وجود فاطمه اى ديگر از گلشن رسالت جلوه گر شد،تا عصمت فاطمه زهرا(س)را دوباره تجلى سازدو با فروغ خود، اسوه بانوان جهان گردد.
حضرت فاطمه معصومه(س) دخت هفتمين امام،از زمره زنان عفيف و پاكدامنى است كه در راه امامت و ولايت رنج هاى طاقت فرسايى كشيد،غصه ها خورد،سختى ها و مشكلات سفر را تحمل كرد و همچون يعقوب به اشتياق و اميد ديدار يوسف شتافت.
امام صادق(ع)پيش از ولادت كريمه آل محمد(ص) فرمود: خدا را حرمى است و آن مكه است،اميرمؤمنان را حرمى است و آن كوفه است،و ما اهل بيت را حرمى است وآن قم است.بزودى بانويى به نام فاطمه از تبار من در آن جا دفن شود كه هر كس به زيارتش بشتابد،بهشت بر او واجب مى گردد.
به راستى او فاطمه است تا على را يارى كند،زينب است تا رسالت عاشورا را بر دوش كشد و معصومه خواهر امام رضا(ع) است تا با هجرت برادر از مدينه به خراسان،رسالت فاطمه بودن را بر دوش احساس كند و سرو بلند باغ محمد(ص) ،على بن موسى الرضا(ع) را ياور باشد.
سال 201هجرى او با رسول خدا و ايمه بقيع وداع مى كند،آن گونه كه برادر بزرگوارش يك سال پيش از او وداع كرده بود. اين بار اوست كه كاروان شوق را برپا مى دارد.همراه برادران و برادرزادگان رو به سوى كوى حضرت دوست پا مى نهد. چشمان كاروانيان اشك ريزان است، اشك فراق و اشك شوق و تنها ديدار برادر،سنگينى فراق را جبران مى كند و لحظه ها در تب ديدار برادر مى گذرد تا به يوسف آل رسول، آفتاب خطه طوس برسد; اما افسوس كه حراميان بنى عباس،شهر ساوه را مناسب مقاصد شوم خود مى يابند و با حمله به كاروان آل رسول،23 تن از همراهان را به شهادت مى رسانند.اينك فاطمه،رسالت زينب را بر دوش مى كشد، غم شهيدان، جانكاه و طاقت فرساست. او كه عمرش با فراق و هجران پدر بزرگوارش امام موسى كاظم(ع)و سپس با دورى از برادر بزرگوارش در دنيايى از غم و اندوه سپرى شد،اينك با ستم بنى عباس بيمار مى شود و بنا به قولى مسموم مى گردد.
آنچه مسلم است،حضرت پس از بيمارى مى پرسند تا قم چه مقدار مسافت است. مى گويند ده فرسخ،مى فرمايد:مرا به قم برسانيد.
كاروان رو به قم مى نهد. در23 ربيع الاول مردم به استقبال مى آيند تا كريمه اهل بيت را به شهر خويش برند و از ميان مردم موسى بن خزرج حضرت را در منزل خود سكنا مى دهد كمر به خدمت او مى بندد،ليكن آن بانوى مكرمه بيش از هفده روز در قم افامت نمى كند و در دهم ربيع الثانى سال 201 هجرى روح ملكوتى اش به لقاي رب مى شتابد.
خبر رحلت جانسوز حضرتش شهر شيعه را فرا مى گيرد، مردمان دسته دسته به تشييع جنازه او حاضر مى شوند.موسى بن خزرج دستور غسل و دفن حضرت را مى دهد و از حصير و بوريا سقفى بر روى قبر مطهرش قرار مى دهد تا اين كه زينب دختر حضرت جوادالائمه بر روى آن قبله دل ها،قبه اى نهاد،تا حرم مطهر آن حضرت بارگاه دلدادگان آل رسول گردد و عاشقان ولايت همه روزه پروانه وار بر گرد ضريح مقدسش به طواف آيند. درباره گوهر وجودى والاى او همين بس كه در زيارت مأثوره آن حضرت او را دختر امام، خواهر امام،عمه ولى خدا مى خوانيم و در زيارت نامه اش مى خوانيم كه:«اى فاطمه! مرا در بهشت شفاعت كن كه همانا در نزد خدا براى تو منزلتى است بس والا.» و اين فراز از زيارت گوياى شأن و منزلت او در نزد خداست.در فضيلت زيارت او سعدبن سعد مى گويد:از امام رضا(ع) در مورد فاطمه دختر امام موسى كاظم پرسيدم،فرمودند:«كسى كه او را زيارت كند،بهشت جاى اوست» .
واز حضرت جوادالائمه(ع)روايت است كه فرمود: «هر كس عمه مرا در قم زيارت كند،بهشت جايگاه اوست» .
از پربارى حيات 28 ساله حضرت معصومه(س)و اقامت هفده روزه اش در قم همين بس كه به رغم مناسب نبودن موقعيت جغرافيايى اين شهر، حوزه علميه قم بقاى جاودانه يافت و هزاران فرهيخته و دانش پژوه از اين مركز علم فارغ التحصيل شدند. بركت وجود عالمه آل رسول،حوزه علميه قم را مركزيت داده و با پرتو افشانى خويش آن را به مدينه فاضله اسلامى تبديل نموده است

دسته ها : مذهبي

مراسم جشن ميلاد پيامبر اكرم(ص) و امام جعفر صادق(ع) در مسجد امام زمان كردر با حضور اعضاي سازمان زنان انقلاب اسلامي منطقه دماوند برگزار گرديد. 

در اين مراسم زيارت بعيد پيامبر (ص) خوانده شد. سركار خانم غيبي به ايراد سخنراني پرداختند و سركار خانم كاظمي مديحه سرايي نمودند. در نهايت نيز پذيرايي صورت گرفت.

خسارتهاي گناه

پيش تر اشاره شد براي اينكه انسان انگيزه توبه پيدا كند، اوّل بايد درباره ضررهاي گناه و فوايد توبه بيانديشد. اما درباره اينكه گناه چه ضررهايي دارد، بايد گفت به مراتب معرفت و ايمان انسان بستگي دارد. برخي بيش تر به ضررهاي مادي و برخي ديگر به ضررهاي معنوي توجه دارند، بعضي ضررهاي دنيا برايشان مهم است و بعضي ديگر ضررهاي اخروي برايشان اهميت بيش تري دارد. اما برخي از ضررهايي كه در همين دنيا، بر گناه مترتب مي شود، مادّي و جسماني است و در انواع گناهان تفاوت مي كند. بعضي از گناهان هست كه آثارش در بدن زود ظاهر مي شود، مثل: ضعف و بيماري. بعضي از گناهان، ناراحتيهاي رواني را در پي دارد و بعضي از گناهان مثل دروغ گفتن ضررهاي اجتماعي خيلي روشني دارند.

علاوه بر اين ضررها براي كساني كه ارج و منزلت انساني يافته اند، بر اثر بعضي از گناهان، آن مرتبه از دست مي رود، ضرر مي كنند، و در بعد ارزشي ورشكست مي شوند. حتي اعتقاد به خدا و دين هم شرط داشتن اين ارزشها نيست. انسانهايي هستند كه حق شناسند، اگر كسي به آنها خدمت كند، سعي مي كنند خدمتش را جبران كنند؛ اگر يك جايي حق ناشناسي و ناسپاسي كنند، وجدانشان ناراحت مي شود؛ اگر چه به خداوند اعتقاد ندارند، ولي اهل وفا هستند. بالاخره لازمه ايمان يك شخص مؤمن اين است كه ارتكاب گناه را علاوه بر ضررهاي دنيوي، موجب ناراحتيها، رنجها و عذابهايي تا قيام قيامت بداند. بايد بداند ضررهاي كمي متوجه گناه كار نيست. با يك گناه، مريضي، ضعف و آشفتگي رواني پديد مي آيد و آرامش روحي انسان از دست مي رود، و اگر توبه نكند، عذابهاي جهنم سرانجام كار او مي شود.

اگر اندكي وجدان انسان بيدار باشد نبايد نعمتهاي خداوند را در راه دشمني با خداوند صرف كند! كسي كه ايمان ندارد حسابش جداست. كلام ما درباره كفّار نيست، بحث ما درباره مؤمني است كه مبتلا به گناه شده است. او بايد چه كند كه انگيزه توبه پيدا كند؟ يك راه اين است كه درباره اثر گناه و خسارتهاي آن بيانديشد. قيمت اين چند دقيقه عمر انسان كه با گناه ضايع شده است، از هر چيز ارزشمندي بيش تر است.

محروميتهاي ناشي از گناه

علاوه بر ضررهاي گناه، انسان بر اثر گناه، محروميتهايي، هم در اين عالم، هم در عالم برزخ و هم در آخرت پيدا مي كند. كسي كه مبتلا به گناهي مي شود و توبه نمي كند، پشيمان نمي شود و به گناهش ادامه مي دهد، از هدايتهاي الهي محروم مي شود. خداي متعال غير از آن هدايتهاي عمومي كه براي همه اقوام دارد، هدايتهاي خاصّي هم براي اهل تقوا دارد. معناي «اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»؛ «ما را به راه راست هدايت كن.» هدايتهاي خاصي است كه از خدا مي خواهيم، كه ما را همواره در راه راست و مستقيم استوار بدارد. كسي كه اهل معصيت و فسق شد، توبه نكرد و گناه خود را باز هم تكرار كرد، از نعمت هدايتهاي خاص الهي محروم مي شود.

غير از هدايتهاي خاص الهي، اولياي خدا نيز نسبت به مؤمنين عنايت دارند. حتي مؤمنين، شهدا، صالحيني كه از دنيا رفتند، چه خدمتهايي كه براي ما انجام مي دهند و دعاهاي آنها در حق ما چه كارها كه نمي كند! آنها هستند كه در آن عالم، دعا مي كنند و خدا به كساني در اين عالم توفيق مي دهد تا قدمهايي بردارند. همين طور اولياء دين و ائمه اطهار عليهم السلام ، به خصوص در هر زماني امام معصوم آن زمان، عنايتهاي خاصي به پيروانش دارد، در حق آنها دعا مي كند. حديثي از امام زمان عليه السلام نقل شده است و همه آن را شنيده ايم كه «ما از رنجهاي شما ناراحت مي شويم و به دعاهاي شما آمين مي گوييم». وقتي ما رفتاري كنيم كه برخلاف رضايت آنهاست و خلاف راهي است كه آنها پيش پاي ما گذاشتند علاوه بر خود، باعث گمراهي ديگران هم مي شويم. كار كساني كه به دليل انتساب به امام زمان و به نام نوكري امام زمان، موجبات گمراهي ديگران را فراهم كنند، چگونه قابل توجيه است؟ به هر حال، وقتي وجود مقدس حضرت ولي عصر عليه السلام كسي را دوست بدارند و به او عنايت داشته باشند، نه تنها لحظه به لحظه به او فيض مي رسانند، بلكه او را مجراي فيض براي ديگران هم قرار مي دهند. وقتي انسان اهل اطاعت نباشد و اهل معصيت باشد، از اين فيضها محروم مي شود و ديگر عنايتي به او نمي كنند. مگر اين ضررها را مي توان حساب نكرد؟ مي پنداريم ضرر فقط همان است كه آدم يك غذايي بخورد و مريض شود! آن ضررهايي كه در اثر گناه به روح ما مي خورد و روح را بيمار مي كند چه؟ بيماريهاي روح بسيار سخت تر از بيماريهاي جسماني است و ضررش، مشكلاتش و رنجش خيلي بيش تر است.

آثار اطاعت و بندگي

آنهايي كه اهل اطاعت و تقوا هستند به اين بيماريهاي روحي مبتلا نمي شوند. مؤمن در سخت ترين حالات، از آرامش خاصّي برخوردار است. بزرگاني چون مرحوم حاج آقا رضا بهاء الدّيني (رضوان اللّه عليه)، در سخت ترين حالات و گرفتاريها مثل: جريان پانزده خرداد، خيلي ناراحت بود؛ اما آرامش و وقار خاصي داشت.

مؤمنين؛ آنهايي كه ايمان قوي دارند، در گرفتاريها و مصيبتها، با آنكه دركشان بسيار بيش تر از ماست، آرامش روحي شان محفوظ است و يك وقار، سنگيني و متانت خاصي دارند. اما ما چه؟ بر اثر يك مسئله كوچك اعصابمان خرد مي شود، بدگويي مي كنيم و حتي رفتارهاي زشت از ما سر مي زند. اين آرامشِ روحي، آن وقار روحي و متانت مؤمنين نعمت عجيبي است و ما به هيچ وجه نمي توانيم ارزشش را درست درك كنيم. ولي اهل معصيت از اين نعمتها بي بهره اند.

گفتني است از رحمتهاي دائم و متناوب خدا نسبت به اوليائش، هيچ كس خبر ندارد. خدا با بعضي از بندگانش مناجات مي كند، «فَنَاجَيْتُهُ سِرّا؛ پنهاني با او نجوا كردم.» كسي نمي فهمد دل اولياي خدا كجاست، با چه كسي هست، چه مي شنود، چه مي كند، چه آرامشي دارد. چه لذّتي مي برد، چه انسي با خداي خودش دارد، كس ديگري متوجه نمي شود و نبايد هم متوجه بشود، اين يك راز است!

امّا اهل فسق و فجور و اهل معصيت از اين چيزها بهره اي ندارند. بالاتر از همه، اين عنايتها با توانِ يك عدد بالايي در قيامت ظاهر مي شود. آنجا خدا بندگاني دارد كه هر لحظه آنها را نوازش مي كند، نوازشي كه يك لحظه اش به همه عالم مي ارزد: «فَأَنْظُرُ اِلَيْهِمْ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعينَ مَرَّةً وَ اُكُلِّمُهُمْ كُلَّما نَظَرْتُ اِلَيْهِمْ؛ در هر روز 70 مرتبه به آنها نگاه مي كنم و هر بار كه نگاه مي كنم با آنها صحبت مي كنم.»

خدا بنده هايي اين چنين دارد. بنده هايي هم هستند كه «لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلا يَنْظُرُ اِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ»؛ «كساني كه در روز قيامت خداوند با آنها صحبت نمي كند و نگاهشان نمي كند.»

به تعبير خودماني، خدا با آنها قهر است، نه نگاهشان مي كند و نه با آنها حرف مي زند و نه اجازه مي دهد كه حرف بزنند! تصور كنيد كسي كه از عطش در حال جان دادن است، چقدر نياز به جرعه اي آب دارد. انسان در قيامت نيازش به نوازش الهي از نياز تشنه اي كه رو به مرگ است به يك جرعه آب، بيش تر است. آنجا خدا با او قهر مي كند، «لا يَنْظُرُ اِلَيْهِم» حرف هم با ايشان نمي زند، «وَلا يُؤْذَنُ لَهُمْ»، اجازه هم نمي دهد كه حرف بزنند و درخواستي بكنند و اينها آثار گناه است! آثار گناه و خودداري از تقواست.

چرا توبه؟

متأسفانه آن قدر مسائل مهم زندگي داريم! كه نمي رسيم فكر كنيم كه در اثر گناه چه از دست داده ايم، چه آتشي به جان خودمان افكنده ايم و چه سرمايه اي را آتش زده ايم! حتي در صدد جبرانش هم نيستيم. به ما مي گويند: بيا جبران كن، همه اين گذشته ها با توبه جبران مي شود، «يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»؛ «خداوند [در اثر توبه] بديهاي آنها (گناهكاران) را به خوبي تبديل مي كند.» «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لا ذَنْبَ لَهُ؛ كسي كه از گناه توبه كرده مانند كسي است كه گناه نكرده است.» و ما مي گوييم بايد فكر كنيم و ببينيم كه صلاح هست توبه كنيم يا نه! نابخردي از اين بيش تر مي شود؟

فرض كنيد يك ميهمانيِ عامي ترتيب داده اند. مجلسي است كه بزرگان، علما، شخصيتها، موجهين، معتمدين مردم در آن حضور دارند و چون ميهماني عام است بنده هم حاضر باشم! اگر حاضر شوم در حالي كه بدنم متعفّن باشد، كنار هر كس كه بنشينم رويش را برمي گرداند، قيافه ام زشت است، كسي رغبت نمي كند نگاه به صورتم بيندازد، از بوي بد دهانم، مردم متأذي مي شوند. اگر اجازه دادند با لباسِ كثيف و آلوده و چرك، نفسِ بدبو، بدنِ متعفّن، قيافه زشت، به اين مجلس وارد شوم، آيا خودم رغبت مي كنم در اين مجلس حاضر شوم؟ به يقين با اين بدنِ كثيف و متعفّن، با اين نَفَس متعفّن، بدن پر از زخم و چرك و آلودگي و لباسهاي كثيف، من خجالت مي كشم در اين ميهماني حاضر شوم. ما در عرصه قيامت آرزو داريم در جايي حاضر شويم كه دارِ پذيرايي و دارِ اكرامِ الهي است؛ آنجايي كه از انبياء، از اولياء، از شهدا پذيرايي مي كنند. امّا ما بدنمان كثيف، زبانمان و دهانمان متعفّن است؛ براي اينكه دروغ گفته ايم، تهمت زده ايم و غيبت كرده ايم. آنجا آثار اعمال ما ظاهر مي شود، لباس زيبايي نداريم، لباس كثيف و مندرس و چهره زشت و چروكيده اي داريم كه جملگي از آثار گنهكاران در قيامت است. اكنون با قيافه هايي چروكيده و زشت، متعفّن و كثيف، مي شود در يك مجلسي كه همه لباسهاي زيبا، «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ»، چهره شاداب، خرّم، خندان و مسرور دارند، رفت؟ اين بالاترين رنج است. اما وقتي گفتند توبه كن تا همه اينها اصلاح شود، ما چه مي گوييم؟ مي گوييم حالا ببينيم چه طور مي شود! اين حرف چه منطقي دارد؟ كدام عقلي اين را قبول مي كند؟ به تعبير قرآن «اُولئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ». در نامه عملمان كه سيئات نوشته شده، با توبه آنها محو مي شود و جاي آنها «حسنه توبه» نوشته مي شود.

بايد توجه داشت: توبه خود يك عمل صالح است، نامه سياه به نور توبه نوراني مي شود و سياهيهاي قبلي اش هم پاك مي شود. با اين همه فوايد توبه باز هم در برخي از انسانها اراده توبه پيدا نمي شود. ممكن است يك استغفر اللّهي بگويد و گاهي يك اشكي هم بريزد؛ اما به حقيقت قصد ندارد دست از گناه بكشد و اين خود عقوبتي است براي گناهاني كه قبلاً مرتكب شده است: «بَلْ رانَ عَلي قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ»؛ «بلكه اعمالشان قلوبشان را سياه كرده است.» گناهان، آينه دل را سياه مي كند. سبب مي شود انسان ديگر درك صحيحي نداشته باشد و اراده اي هم از او ناشي نمي شود.

فرصت استثنايي

فرصت را غنيمت بشماريم و براي ترك گناه و جبران مافات تصميم جدي بگيريم. ضعف اراده مان را با توسل به اولياء خدا وكمك خواستن از خدا جبران كنيم. يكي از راه هايي كه كمك مي كند به اينكه اراده توبه در آدم تقويت شود، انس گرفتن با دعاها ومناجاتهايي است كه از اولياء خدا به دست ما رسيده است. توجه به مضامين دعاهايي مثل: دعاي ابو حمزه، دعاي افتتاح و مناجات خمسة عشر سبب مي شود كه انسان به تدريج زنگارها را از دل خود دور كند، دل را صيقل دهد و اراده اي جدّي براي توبه پيدا كند.

آثار گناه در مناجات تائبين

مناجات تائبين با مضاميني شروع مي شود كه از اوّل آثار زشت و خطرناك گناه را توجه مي دهد: «اِلهي ألْبَسَتْنِي الخَطايا ثَوْبَ مَذَلَّتِي؛ خدايا! گناه، جامه ذلّت بر اندام من پوشانده است.» انسان وقتي تصور مي كند كه در پيشگاه الهي است، اولياء خدا عزتي دارند، مقامي دارند، مؤمنين مورد اكرام و احترام هستند، اما به گنهكار كسي اعتنايي نمي كند، كسي احوال او را نمي پرسد، اين بي اعتنايي خدا را چونان لباس ذلّت مي داند. «وَجَلَّلَنِي التَّباعُدُ مِنْكَ لِباسَ مَسْكَنَتِي»، با گناه هاي رنگارنگ قدم به قدم از تو دور شدم و اين دوري گزيدن از تو، من را به نهايت خواري و پستي انداخته است و بالاتر از اينها كه به آن كم تر توجه مي كنيم: «وَأماتَ قَلْبِي عَظِيمُ جِنايَتِي؛ جنايت بزرگ من دلم را ميرانده است.»

مرگ انساني به نفس نكشيدن نيست. مرگ انساني، اين است كه ارزشها را درك نكنيم، اسير شهوت، اسير شيطان، اسير هواهاي شيطاني، اسير اوهام شويم و نتوانيم خوب و بد را تشخيص دهيم. نمونه اش اين است كه بعضي براي به دست آوردن پست و مقام و اعطاي القاب به هر كاري دست غير از هدايتهاي خاص الهي، اولياي خدا نيز نسبت به مؤمنين عنايت دارند. حتي مؤمنين، شهدا، صالحيني كه از دنيا رفتند، چه خدمتهايي كه براي ما انجام مي دهند و دعاهاي آنها در حق ما چه كارها كه نمي كند!

مي زنند، در حالي كه اگر چند روزي به ما گفتند آقاي رئيس يا حضرت آيت اللّه چه مي شود؟ تعريف و تمجيد ديگران چه تأثيري دارد؟ اما اگر كاري كرديم كه خداوند خشنود شود و امام زمان عليه السلام به ما آفرين بگويد، ارزشمند خواهد بود.

بدترين بلايي كه انسان به آن مبتلا مي شود اين است كه اصلاً نتواند خير و شر، خوب و بد خود را تشخيص دهد، نداند صلاح و فسادش چيست و همانند سنگ، وقتي موعظه اش مي كنند در او تأثير نمي كند. «كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الاْءَنْهَـرُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَآءُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ»؛ خداوند مي فرمايد: دل برخي از انسانها از سنگ سخت تر است، سنگهايي هست كه از خوف خدا سقوط مي كند، مي شكافد و آب از آنها جاري مي شود؛ اما آدمهايي هستند كه قطره اشكي هم از چشمشان نمي آيد، هر چه آنان را موعظه كني، هيچ تأثيري نمي پذيرند. اين همان حالتي است كه فرمود: «وَأماتَ قَلْبِي عَظِيمُ جِنايَتِي». فقط يك چيز مي تواند همه پستيها را تغيير دهد و آن پذيرش توبه از سوي پروردگار جهانيان است. پروردگارا! تو را به حقّ اوليائت قسم مي دهيم توفيق توبه نصوح به همه ما مرحمت بفرما.

 

دسته ها : مذهبي

[نعمت ميلاد پيامبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم]

ماه ربيع الاول همانگونه كه از اسم آن پيداست بهار ماه ها مي باشد، به جهت اينكه آثار رحمت خداوند در آن هويداست. در اين ماه ذخاير بركات خداوند و نورهاي زيبايي او بر زمين فرود آمده است. زيرا ميلاد رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در اين ماه است و مي توان ادعا كرد از اول آفرينش زمين رحمتي مانند آن بر زمين فرود نيامده است زيرا برتري اين رحمت بر ساير رحمت هاي الهي مانند برتري رسول خدا بر ساير مخلوقات است. و همانطور كه او داناترين مخلوقات خداوند و برترين آنها و سرورشان و نزديكترين آنها به خداوند و فرمانبردارترين آنها از او و محبوبترين شان نزد او مي باشد، اين روز نيز برتر از ساير روزهاست. و گويا روزي است كه كامل ترين هديه ها، بزرگترين بخشش ها، شامل ترين رحمت ها، برترين بركت ها، زيباترين نورها و مخفي ترين اسرار در آن پي ريزي شده است.

پس بر انسان مسلمان كه برتري رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم را قبول داشته و مراقب رفتار با مولايش مي باشد واجب است اين روز را به گونه اي وصف ناپذير برتر از هر وقت و روز ديگري بداند. چون در مثل چنين روزي سرچشمه فضايل و برتري ها بر اين امت فرود آمد، تمام بركت هاي نبوت و امامت و كتاب و شريعت فقط با وجود رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم آشكار شد كه ابتداي آن در اين روز مبارك بود. و زماني كه با عقل و شرع برتري اين روز ثابت شد، بر مسلمان مراقب واجب است با تمام تلاش خود در شكرگزاري اين نعمت بزرگ كوشش و سعي كند كه اين رحمت وسيع را توسعه داده و اين روز را بزرگترين عيد خود بداند، با طاعات تام و تمام به خداوند نزديك شده و با توسلات كامل به رسول خدا توسل پيدا كند.

وقايع ماه ربيع الاول

شب اوّل:

اين شب به نام «ليلة المبيت» مزيّن است، در اين شب يك حادثه مهمّ تاريخي واقع شد و آن اين كه در سال سيزدهم بعثت، رسول خدا صلي الله عليه وآله از مكّه به قصد هجرت به سوي مدينه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گرديد و امير مؤمنان علي عليه السلام براي اغفال دشمنان، فداكارانه در بستر رسول خدا صلي الله عليه و آله خوابيد و مشركان قريش كه خانه رسول خدا صلي الله عليه و آله را محاصره كرده بودند، به گمان آن كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در بسترش آرميده است، تا صبح منتظر ماندند و چون صبحگاهان با شمشيرهاي برهنه به منزل آن حضرت هجوم بردند تا رسول اللّه صلي الله عليه و آله را بكشند، علي عليه السلام را ديدند كه از آن بستر برخاست! بدين سان، رسول خدا صلي الله عليه و آله در فرصتي مناسب خود را از چنگال مشركان قريش نجات داد و علي عليه السلام نيز با اين فداكاري، عشق و علاقه و برادري خود را نسبت به رسول خدا صلي الله عليه و آلهنشان داد؛ اين در حالي بود كه هر زمان ممكن بود كسي را كه در بستر خوابيده به قتل برسانند.

آيه شريفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ؛ بعضي از مردمِ (با ايمان و فداكار) جان خود را در برابر خشنودي خدا مي فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است»(سوره بقره، آيه 207) در حقّ آن حضرت نازل شد.

سال هجرت رسول خدا صلي الله عليه وآله مبدأ تاريخ مسلمانان است و تحوّلي عظيم در جهان اسلام روي داد.

روز هشتم:

در روز هشتم ربيع الأوّل، سال 206، شهادت امام حسن عسكري عليه السلام طبق روايتي واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزّمان، حجّة بن الحسن ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ آغاز گرديد.

روز دهم:

روز ازدواج رسول خدا صلي الله عليه و آله با حضرت خديجه كبري عليها السلام است در حالي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله 25 ساله بود و حضرت خديجه عليها السلام 40 ساله. به همين مناسبت روزه اين روز به عنوان شكرگزاري مستحب شمرده شده است.

روز دوازدهم:

اين روز مطابق نظر مرحوم شيخ كليني و مسعودي و همچنين مشهور ميان اهل سنّت، روز ولادت با سعادت نبيّ مكرّم اسلام صلي الله عليه و آله است.

همچنين در اين روز، رسول خدا صلي الله عليه وآله بعد از 12 روز كه مسير راه ميان مكّه و مدينه را پيمود وارد مدينه گرديد. و نيز روز انقراض دولت بني مروان در سال 132 است.

روز چهاردهم:

در سال 64 در چنين روزي، يزيد بن معاويه به هلاكت رسيد.

وي پس از سه سال و نُه ماه خلافت كه همراه با جنايات عظيمي بود - كه مهمترين آن واقعه كربلا و شهادت ابي عبداللّه الحسين عليه السلام و يارانش مي باشد - در سنّ سي و هفت سالگي در منطقه «حوران» زندگي ننگينش به پايان رسيد؛ جنازه اش را در دمشق دفن كردند؛ ولي اكنون اثري از او نيست.

شب هفدهم:

طبق روايات مشهور شيعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبيا، رسول معظّم اسلام صلي الله عليه و آله است و شب بسيار مباركي است.

همچنين يكسال قبل از هجرت رسول خدا صلي الله عليه و آله، در چنين شبي معراج آن حضرت صورت گرفت.

روز هفدهم:

همان گونه كه گفتيم مشهور ميان علماي اماميّه آن است كه روز هفدهم ربيع الأوّل، روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمّد بن عبداللّه صلي الله عليه و آله است و معروف آن است كه ولادتش در مكّه معظّمه، واقع شده است، و زمان ولادتش هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سنه عام الفيل بوده است. (عام الفيل سالي است كه ابرهه با لشكرش كه بر فيل سوار بودند به قصد تخريب كعبه آمد، ولي همگي نابود شدند).

همچنين در چنين روزي در سال 83 هجري قمري، ولادت امام صادق عليه السلام واقع شده است و از اين جهت نيز بر اهمّيّت اين روز افزوده شده است.

ماه ربيع الأوّل گرچه آغاز آن آميخته با خاطره غم انگيز و اندوه بار شهادت امام حسن عسكري عليه السلام است، ولي از آن جا كه ميلاد مبارك حضرت ختمي مرتبت رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله مطابق روايت معروف، در هفدهم اين ماه و طبق روايت غيرمعروف، در دوازدهم آن واقع شده و ميلاد حضرت صادق عليه السلام نيز در هفدهم اين ماه است، ماه شادي و جشن و سرور است.

از آن جا كه هجرت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله كه سرچشمه دگرگونيِ عميق در جهانِ اسلام و عزّت و شوكت مسلمين شد، و همچنين داستان «ليلة المبيت» در اين ماه واقع گرديده، و آغاز امامت پربركت حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه همزمان با شهادتِ پدر بزرگوارش نيز مي باشد؛ در مجموع از ماه هاي بسيار پر بركت و پر خاطره است، كه سزاوار است، همه علاقه مندان مكتب اهل بيت عليهم السلام آن را ارج نهند و گرامي بدارند.

اعمال مشترك اول هر ماه

دعاي هنگاه رؤيت هلال

هنگام رؤيت هلال اين دعا را كه در «صحيفه سجّاديه» آمده است بخواند كه بسيار پرمعناست:

أَيُّهَا الْخَلْقُ الْمُطِيعُ الدَّائِبُ السَّرِيعُ الْمُتَرَدِّدُ فِي مَنَازِلِ التَّقْدِيرِ الْمُتَصَرِّفُ فِي فَلَكِ التَّدْبِيرِ آمَنْتُ بِمَنْ نَوَّرَ بِكَ الظُّلَمَ وَ أَوْضَحَ بِكَ الْبُهَمَ وَ جَعَلَكَ آيَةً مِنْ آيَاتِ مُلْكِهِ وَ عَلامَةً مِنْ عَلامَاتِ سُلْطَانِهِ فَحَدَّ بِكَ الزَّمَانَ وَ امْتَهَنَكَ بِالْكَمَالِ وَ النُّقْصَانِ وَ الطُّلُوعِ وَ الْأُفُولِ وَ الْإِنَارَةِ وَ الْكُسُوفِ فِي كُلِّ ذَلِكَ أَنْتَ لَهُ مُطِيعٌ وَ إِلَي إِرَادَتِهِ سَرِيعٌ سُبْحَانَهُ مَا أَعْجَبَ مَا دَبَّرَ مِنْ أَمْرِكَ وَ أَلْطَفَ مَا صَنَعَ فِي شَأْنِكَ جَعَلَكَ مِفْتَاحَ شَهْرٍ حَادِثٍ لِأَمْرٍ حَادِثٍ فَأَسْأَلُ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكَ وَ خَالِقِي وَ خَالِقَكَ وَ مُقَدِّرِي وَ مُقَدِّرَكَ وَ مُصَوِّرِي وَ مُصَوِّرَكَ،

اي آفريده فرمانبردار، رونده كوشا و شتابان، رفت وآمدكننده در منزلگاههاي معيّن، اي متصرف در چرخ گردان تدبير، ايمان آوردم به آن كس كه با تو تاريكي ها را روشن كرد، و آنچه را كه به سختي مي توان يافت آشكار ساخت و تو را نشانه اي از نشانه هاي چيرگي، و علامتي از علائم قدرت خود قرار داد، پس زمان را به تو محدود ساخت، و گاهي تو را به نقص و گاهي به كمال، و وقتي به طلوع، و زماني به غروب، و حالتي پر نور، و حالتي گرفته، مسخّر خويش نمود، تو در تمام اين حالات مسّخر اويي، و به سوي اراده اش شتاباني، منزّه است او چه عجيب است تدبيري كه در حق تو به كار برده، و چه دقيق است آنچه درباره تو انجام داده، تو را كليد ماهي تو براي كارهايي نو ساخته، پس از پروردگار كه پروردگار من وتوست، و آفريننده من وتوست، و مهار مقدّرات من و تو در كف قدرت اوست، و صورتگر من و توست،

أَنْ يُصَلِّيَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَكَ هِلالَ بَرَكَةٍ لا تَمْحَقُهَا الْأَيَّامُ وَ طَهَارَةٍ لا تُدَنِّسُهَا الْآثَامُ هِلالَ أَمْنٍ مِنَ الْآفَاتِ وَ سَلامَةٍ مِنَ السَّيِّئَاتِ هِلالَ سَعْدٍ لا نَحْسَ فِيهِ وَ يُمْنٍ لا نَكَدَ مَعَهُ وَ يُسْرٍ لا يُمَازِجُهُ عُسْرٌ وَ خَيْرٍ لا يَشُوبُهُ شَرٌّ هِلالَ أَمْنٍ وَ إِيمَانٍ وَ نِعْمَةٍ وَ إِحْسَانٍ وَ سَلامَةٍ وَ إِسْلامٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَرْضَي مَنْ طَلَعَ عَلَيْهِ،

مي خواهم كه بر محمّد و خاندانش درود فرستد، و تو را ماه بركتي قرار دهد، كه گذشت روزگاران آن را از بين نبرد و ماه پاكي كه گناهان آن را آلوده نگرداند، هلال ايمني از آفات، و سلامتي از زشتيها، هلال خوش طالعي بركنار از بد يمني، و مباركي بدون گرفتاري و آسايش بدون دشواري و خير بدون شرّ، هلال ايمني و امان، و نعمت و احسان و سلامت و اسلام، خدايا بر محمّد و خاندانش درود فرست، و ما را از پسنديده ترين كساني قرار ده كه اين ماه بر آنان طلوع كرده،

وَ أَزْكَي مَنْ نَظَرَ إِلَيْهِ وَ أَسْعَدَ مَنْ تَعَبَّدَ لَكَ فِيهِ وَ وَفِّقْنَا اللَّهُمَّ فِيهِ لِلطَّاعَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ اعْصِمْنَا فِيهِ مِنَ الْآثَامِ وَ الْحَوْبَةِ وَ أَوْزِعْنَا فِيهِ شُكْرَ النِّعْمَةِ وَ أَلْبِسْنَا فِيهِ جُنَنَ الْعَافِيَةِ وَ أَتْمِمْ عَلَيْنَا بِاسْتِكْمَالِ طَاعَتِكَ فِيهِ الْمِنَّةَ إِنَّكَ أَنْتَ الْمَنَّانُ الْحَمِيدُ وَ صَلَّي اللَّهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ وَ اجْعَلْ لَنَا فِيهِ عَوْنا مِنْكَ عَلَي مَا نَدَبْتَنَا إِلَيْهِ مِنْ مُفْتَرَضِ طَاعَتِكَ وَ تَقَبَّلْهَا إِنَّكَ الْأَكْرَمُ مِنْ كُلِّ كَرِيمٍ وَ الْأَرْحَمُ مِنْ كُلِّ رَحِيمٍ آمِينَ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ

و پاكيزه ترين كساني كه به آنها نظر نموده، و خوشبخت ترين كساني كه در آن به بندگي تو گردن نهاده اند، و ما را در اين ماه توفيق توبه عنايت كن، و از گناه حفظ فرما، و از انجام نافرماني ات بازدار، و اداي شكر نعمتت را به ما ارزاني كن، و لباسهاي عافيت را بر ما بپوشان، و به سبب انجام طاعت كامل، نعمتت را در اين ماه بر ما تمام كن، زيرا كه تو بس بخشنده ستوده اي، و درود خدا بر محمّد و خاندان پاكش، و براي ما از جانب خود در اين ماه مددي برسان، بر انجام آنچه ما را به آن خوانده اي از اطاعت واجبت، و آن را بپذير، همانا تو كريم تر از هر كريمي، و مهربان تر از هر مهرباني، آمين آمين اي پروردگار جهانيان.

خواندن سوره حمد

خواندن هفت بار سوره «حمد» براي رفع درد چشم

پنير خوردن

اندكي پنير خوردن، چه روايت شده: هركه خود را به خوردن آن در اول هر ماه مقيّد كند، اميد است در آن ماه حاجتش ردّ نشود.

نماز شب اوّل ماه

در شب اوّل دو ركعت نماز بجا آورد، در هر ركعت پس از سوره حمد سوره انعام را بخواند، و از خدا بخواهد او را از هر ترس و دردي ايمن گرداند، و در آن ماه حادثه اي را نبيند كه ناپسند او باشد.

نماز روز اوّل ماه

خواندن نماز اوّل ماه در روز اوّل، و آن دو ركعت است، در ركعت اوّل بعد از «حمد»، سي مرتبه «قل هو اللّه احد» مي خواند (به عدد روزهاي ماه) و در ركعت دوم سي مرتبه «انّا انزلناه»، و بعد از نماز صدقه اي در راه خدا مي دهد؛ (و اگر مستحقّي حاضر نيست، براي او كنار بگذارد) در بعضي از روايات اسلامي آمده است، هر كس چنين كند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است.

در بعضي از احاديث آمده است: بعد از نماز، اين دعا را (كه پر معنا و پر بركت و مشتمل بر آيات گرانبها و مناسبي از قرآن مجيد است) بخواند:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلا عَلَي اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرا مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَي اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ

به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهرباني اش هميشگي است، هيچ جنبنده اي در زمين نيست، مگر اينكه روزي او بر خدا است و قرارگاه و امانگاهش را خدا مي داند، همه اينها در كتابي روشن است. به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهرباني اش هميشگي است، اگر خدا به تو زياني رساند، جز او كسي برطرف كننده آن نيست، و اگر خيري را براي تو بخواهد، فضل او را بازگرداننده اي نيست، آن را به هركس از بندگانش بخواهد مي رساند، و او آمرزنده و مهربان است. به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهرباني اش هميشگي است، خدا به زودي پس از دشواري آساني قرار مي دهد، آنچه خدا خواست همان شود، نيرويي نيست مگر به خدا، خدا ما را بس است و نيكو كارگشايي است، كارم را به خدا وامي گذارم كه خدا بيناي به بندگان است، معبودي جز تو نيست، من از ستمكاران بودم، پروردگارا من به آنچه از خير برايم فرود آري نيازمندم، پروردگارا مرا تنها مگذار، كه تو بهترين وارثاني.

روزه گرفتن

از اموري كه بر آن تأكيد شده است، سه روز روزه گرفتن در هر ماه است. مرحوم علاّمه مجلسي رحمه الله در «زاد المعاد» مي گويد: مطابق مشهور، اين سه روز، پنجشنبه اوّل ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اوّل از دهه وسط ماه است.

سنّت است كه همه ماه شعبان را روزه بدارد و در ده ماه ديگر، سه روز آن را، روزه بگيرد. و اگر اين سنّت از او فوت شد، قضاي آن را بجا آورد و حتّي اگر در تابستان انجام آن دشوار باشد، در زمستان قضا نمايد.

در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده است: «كسي كه اين سه روز را روزه مي گيرد، مراقب باشد، با كسي جدال و تندخويي نكند و اگر نسبت به او جسارتي شد، درگذرد. و اگر در اين ايّام روزه باشد و به منزل برادر مؤمني رفت و از او خواسته شد كه افطار كند، اجابت دعوت مؤمن و افطار كردن، هفتاد برابر برتر است از روزه داشتن».

به هر حال سه روز روزه گرفتن در هر ماه [به نحوي كه گذشت] پاداش فراواني دارد و مورد تأكيد قرار گرفته است.

اعمال ماه ربيع الاوّل

روز اوّل:

علما گفته اند مستحب است، به شكرانه هجرت موفّقيت آميز رسول خدا صلي الله عليه و آله اين روز را روزه بگيرند و صدقه و انفاق و احسان نمايند، و همچنين زيارت آن بزرگوار، در اين روز مناسب است.

مرحوم «سيّد بن طاووس»، دعايي را براي اين روز در كتاب اقبال نقل كرده است.

روز دوازدهم:

در اين روز دو ركعت نماز مستحب است كه در ركعت اوّل بعد از حمد، سه مرتبه سوره «قل يا ايّها الكافرون» و در ركعت دوم بعد از حمد، سه مرتبه سوره «توحيد» خوانده شود.

روز هفدهم:

همان گونه كه قبلا گفته شد اين روز مطابق نظر مشهور علماي اماميّه، روز ولادت رسول خدا صلي الله عليه و آله و همچنين ميلاد امام صادق عليه السلام است و روز بسيار مباركي است و داراي اعمالي مي باشد:

1) غسل؛ به نيّت روز هفدهم ربيع الاوّل.

2) روزه؛ كه براي آن فضيلت بسيار نقل شده است، از جمله در رواياتي از ائمّه معصومين عليهم السلام آمده است: كسي كه اين روز را روزه بدارد، خداوند براي او ثواب روزه يكسال را مقرّر مي فرمايد.

3) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال كردن مؤمنان و به زيارت مشاهد مشرّفه رفتن.

4) زيارت رسول خدا صلي الله عليه و آله از دور و نزديك؛ در روايتي از آن حضرت آمده است: هر كس بعد از وفات من، قبرم را زيارت كند مانند كسي است كه به هنگام حياتم به سوي من هجرت كرده باشد، اگر نمي توانيد مرا از نزديك زيارت كنيد، از همان راه دور به سوي من سلام بفرستيد (كه به من مي رسد).

مراسم 28 اربعين ماه در حوزه علميه خواهران برگزار گرديد. در اين مراسم جناب آقاي علاءالديني امام جمعه محترم شهرستان به ايراد سخنراني پرداختند و جناب آقاي لقايي مديحه سرايي نمودند.

دسته ها : مذهبي - شهادت

سلام بر حسين و اربعينش، سلام بر اربعين و زائرانش! و سلام بر اندوه هاي دل آنان كه به

 سوغات بر مزار كشتگان، عشق بردند و به مويه نشستند. به شوق زيارت صحن و سراي جان

 فزايت، اربعين شهادتت را به سوگ مي نشينيم، يا حسين!



و اربعين از رازهاي هستي است و اربعين حسين (ع) روز بسط لطف اوست بر پيروان و دوستدارانش. و در مقام حسين (ع) همين بس كه در زيارت اربعينش خطاب به جدشان محمد مصطفي (ص) و پدر بزرگوارشان حضرت علي (ع) و مادر گراميشان فاطمه (س) ميگوييم كه خداوند عزاداري شما را در رثاء حسين (ع) قبول فرمايد.
 

 اربعين در فرهنگ عاشورا

در فرهنگ عاشورا، اربعين به چهلمين شب شهادت حسين بن علي(ع) گفته ميشود كه مصادف با روز بيستم ماه صفر است. از سنتهاي مردمي گرامي داشت چهلم مردگان است، كه به ياد عزيز فوت شده خويش، خيرات و صدقات ميدهند و مجلس ياد بود  بر پا ميكنند، در روز بيستم صفر نيز، شيعيان، مراسم سوگواري عظيمي را در كشورها و شــــهرهاي مختلف به ياد عاشوراي حسيني بر پا ميكنند. عاشقان و پيروان آن امام، در سحال اســـــرار اربعين به ذكر پرداخته و  باران اشكبار  چشم خويش را با مظلوميت حسين و يارانش پيوند مي زنند. اين راه، راه تداوم عشق است و بي گمان هيچگاه بي رهرو نخواهد بود.

 

 نخستين اربعين

در نخستين اربعين شهادت امام حسين (ع)، جابر بن عبدالله انصاري و عطيه عوفي موفق به زيارت تربت و قبر سيد الشهدا شدند. بنا به برخي نقلها، در همان اربعين، كاروان اسراي اهل بيت (ع) دربازگشت از شام و سر راه مدينه، از كربلا گذشتند و با جابر ديدار كردند. البته برخي از مورخان نيز آن را نفي كرده و نپذيرفته اند، از جمله مرحوم محدث قمي در «منتهي الامال» دلايلي ذكر ميكند كه ديدار اهل بيت از كربلا در اربعين اول نبوده است. به هر حال، تكريم اين روز و احياي خاطره غمبار عاشورا، رمز تداوم شعور عاشورايي در زمانهاي بعد بوده است.

  

 اربعين و عرفان

 اربعين از رازهاي هستي، خصوصيت عدد چهل و اسرار نهفته در آن براى ما روشن نيست. البته چه بسا، با توجه به ويژگى ‏هاى انسان، «چهل بار» تكرار يك رفتار پسنديده موجب ملكه  معنوى و تعميق آن رفتار و قابليت نزول فيض خاص خداوند مى ‏شود. در فرهنگ اسلامى هم عدد چهل (اربعين) جايگاه ويژه اى دارد. چله نشينى براى رفع حاجات، حفظ كردن چهل حديث، اخلاص چهل صباح، كمال عقل در چهل سالگى، دعا براى چهل مؤمن، از اين نمونه هاست.

آمده است كه چون حضرت موسي (ع) را قابل استماع كلام بي واسطه خداوند ميكردند چهل روز به خلوت فرستادند و خداوند فرمود: «… و واعدنا موسي اربعين ليله »

پيامبر حكيم (ص) فرمود:

« من اخلص لله اربعين يوماً فجر الله ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه»: هر كس چهل روز فقط براى خداوند تعالى اخلاص چشمه هاي خداوند ورزد حكمت را از قلبش بر زبانش جارى مى‏ سازد.»

صاحب مرصاد العباد، عارف نامي نجم الدين شيرازي نيز گفته است: "و عدد اربعين را خاصيتي است در استكمال چيزها كه اعداد ديگر را نيست."

نماز 
شما را سفارش مي كنم به اينكه نمازهايتان را در بهترين و با فضيلت ترين اوقات آنها به جا بياوريد و آن نمازها با نوافل، 51 ركعت است؛ پس اگر نتوانستيد، 44 ركعت بخوانيد و اگر مشغله هاي دنيوي نگذاشت آنها را به جا آوريد، حداقل نماز توابين را بخوانيد [نماز اهل انابه و توبه هشت ركعت هنگام زوال است]. 
مرحوم علامه طباطبايي و آيت الله بهجت از ايشان نقل مي كنند كه مي فرمودند: اگر كسي نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عاليه نرسد مرا لعن كند. 
مرحوم آقاي سيد هاشم رضوي هندي مي فرمايند: روزي يكي را به محضر آقاي قاضي آوردند كه مثلا آقا دستش را بگيرد و راهنمايي اش كند. مرحوم آقاي قاضي فرموده بودند: به اين آقا بگوييد كه نماز را در اول وقت بخواند.بعد معلوم شد كه آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخير مي انداخته است. 
اما وصيت هاي ديگر، عمده آنها نماز است. مي فرمودند نماز را بازاري نكنيد اول وقت به جا بياوريد با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ كرديد همه چيزتان محفوظ ميماند و تسبيح صديقه كبري سلام الله عليها كه از ذكر كبير به شمار مي آيد و آيت الكرسي در تعقيب نماز ترك نشود. 
  
دعا در قنوت نماز 
آقاي قاضي به شاگردان خود دستور مي دادند اين دعا را در قنوت نماز هايشان بخوانند: اللهم ارزقني حبّك و حبّ ما تحبه، و حبّ من يحبّك، والعمل الذي يبلغني إلي حبّك واجعل حبّك احبّ الاشياء إلي. 
  
قرآن 
آيت الله نجابت مي فرمودند: آيت الله ميرزا علي قاضي به مرحوم آيت الله شيخ علي محمد بروجردي (از شاگردان برجسته آقاي قاضي) فرموده بودند كه: هيچ گاه از قرآن جدا مشو و ايشان تا آخر عمر بر اين سفارش آقاي قاضي وفادار و پايبند بود. هر وقت از كارهاي ضروري و روزمره فارغ مي شد، قرآن مي خواند و با قرآن بود. 
آقاي سيد محمد حسن قاضي مي فرمايند: چند سفارش ايشان عبارت است از: اول روخواني قرآن. مي فرمودند قرآن را خوب و صحيح بخوانيد. توصيه ديگر ايشان راجع به دوره تاريخ اسلام بود. مي فرمودند يك دوره تاريخ اسلام را از ولادت حضرت پيغمبر(ص) تا 255 ه.ق يا 260 ه.ق بخوانيد. و بعد از عمل به اين ها مي فرمودند برو نمازشب بخوان! 
آيت الله قاضي در نامه اي به آيت الله  طباطبايي مي فرمودند: دستورالعمل، قرآن كريم است؛ فيه دواء كل دواء و شفاء كل عله و دوا كل غله علماً و عملاً و حالاً. آن قره العيون مخلصين را هميشه جلوي چشم داشته باشيد و با آن هادي طريق مقيم و صراط مستقيم سير نماييد و از جمله سيرهاي شريف آن قرائت است به حسن صورت و آداب ديگر، خصوص در بطون ليالي... 
و نيز:بر شما باد به قرائت قرآن كريم در شب با صداي زيبا و غم انگيز، پس آن نوشيدني و شراب مؤمنان است. تلاوت قرآن كمتر از يك جزء نباشد. 
  
نماز شب 
اما نماز شب پس هيچ چاره و گريزي براي مؤمنين از آن نيست، و تعجب از كسي است كه مي خواهد به كمال دست يابد و در حالي كه براي نماز شب قيام نمي كند و ما نشنيديم كه احدي بتواند به آن مقامات دست يابد مگر به وسيله نماز شب. 
علامه طباطبايي مي فرمودند: چون در نجف اشرف براي تحصيل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خويشاوندي گاه گاهي به محضر مرحوم قاضي شرفياب مي شدم تا يك روز در مدرسه اي ايستاده بودم كه مرحوم قاضي از آن جا عبور مي كردند. چون به من رسيدند، دست خود را روي شانه من گذاردند و گفتند: اي فرزند! دنيا مي خواهي نماز شب بخوان، آخرت مي خواهي نماز شب بخوان! 
حاج سيد هاشم حداد مي فرمودند: مرحوم آقا خودش اين طور بود و به ما هم اين طور دستور داده بود كه در ميان شب وقتي براي نماز شب برمي خيزيد، چيز مختصري تناول كنيد، مثلاً چاي يا دوغ يا يك خوشه انگور يا چيز مختصر ديگري كه بدن شما از كسالت بيرون آيد و نشاط براي عبادت داشته باشيد. 
  
توسل به ائمه أطهار(ع) 
آيت الله سيد علي آقا قاضي در يكي از نامه هايش چنين مرقوم فرمودند: .... و تمام طرق .... توسل به ائمه أطهار(ع) و توجه تام به مبدأ است. چونكه صد آمد، نود هم پيش ما است. با دراويش و طريق آنها كاري نداريم. طريقه، طريقه علما و فقها است، با صدق و صفا. 
  
توسل به حضرت سيدالشهدا(ع) 
محال است انساني به جز از راه سيدالشهدا عليه السلام به مقام توحيد برسد.سريان فيوضات و خيرات از مسير حضرت سيدالشهدا عليه السلام است و پيشكار اين فضيلت هم حضرت قمر بني هاشم ابالفضل العباس عليه السلام است. 
  
دعا براي فرج امام زمان(ع) 
از آن چيزها كه بسيار لازم و با اهميت است دعا براي فرج حضرت حجت صلوات الله عليه در قنوت نماز وتر است بلكه در هر روز و در همه دعاها. 
  
دل هيچ كس را نرنجانيد! 
ديگر آن كه، گر چه اين حرفها آهن سرد كوبيدن است، ولي بنده لازم است بگويم اطاعت والدين، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترك خدعه و حيله و تقدم در سلام و نيكويي كردن با هر برّ و فاجر، مگر در جايي كه خدا نهي كرده. الله الله الله كه دل هيچ كس را نرنجانيد! 
تا تواني دلي بدست آور     دل شكستن هنر نمي باشد 
  
رفع ناراحتي هاي روحي 
آن مرحوم در هنگام اضطراب و ناراحتي هاي روحي، خواندن اين كلمات را سفارش مي كردند: لا اله الا الله وحده لا شريك له، له الحمد و له الملك و هو علي كل شيء قدير، أعوذ بالله من همزات الشياطين و أعوذ بك ربي من أن يحضرون إن الله هوالسميع العليم: هيچ معبودي جز خداوند يكتاي بي شريك وجود ندارد و ستايش و حكومت مخصوص اوست و او بر هر كاري تواناست. از وسوسه هاي شياطين به خدا پناه مي برم و به تو پناه مي برم اي پروردگارم از اين كه نزد من حاضر شوند. همانا خداوند شنوا و داناست. 
  
حق الناس 
آيت الله نجابت نقل مي كند: وقتي كه بنده مشرف شدم خدمت ايشان فرمودند: هر حقي كه هر كس بر گردن تو دارد بايد ادا كني. خدمت ايشان عرض كردم: مدتي قبل در بين شاگردهايم كه نزد بنده درس طلبگي مي خواندند، يكي خوب درس نمي خواند. بنده ايشان را تنبيه كردم. اذن از وليّ او هم داشتم در تربيت. در ضمن اين جا هم نيست كه از او طلب رضايت كنم. مي فرمودند: هيچ راهي نداري، بايد پيدايش كني. گفتم آدرس ندارم، گفتند بايد پيدا كني. 
آقاي قاضي فرمودند: هر حقي كه برگردنت باشد تا ادا نكني باب روحانيت، باب قرب، باب معرفت باز شدني نيست. يعني اين ها همه مال حضرت احديت است. و حضرت احديت رضايت خود را در راضي شدن مردم قرار داده است. 
  
اوراد و اذكار معمول 
بر شما باد به التزام به وردهاي معمول كه در دسترس هر يك از شماست؛ و سجده معهوده از 500 مرتبه تا هزار بار. 
  
رفتن به مساجد 
زيارت مشهد اعظم براي كسي كه مجاور آنجاست در هر روز، و رفتن به مساجد معظمه در حد امكان و همين طور ساير مساجد، همانا مؤمن در مسجد مانند ماهي در آب است! 
  
زيارت برادران مومن 
زياد به زيارت و ديدار برادران نيك سيرت برويد، چرا كه آنها برادران شما در پيمودن راه و رفيق در مشكلات هستند. 
  
رفع گرفتاري 
علامه لاهيجاني انصاري روزي از ايشان پرسيدند كه در مواقع اضطرار و گرفتاري چه در امور دنيوي و يا در امور اخروي و بن بست كارها به چه ذكري مشغول شويم تا گشايش يابد؟ در جواب فرمودند: پس از 5 بار صلوات و قرائت آية الكرسي در دل خود بدون آوردن به زبان بسيار بگو: 
«اللهم اجعلني في درعك الحصينة التي تجعل فيها من تشاء: بار پروردگارا! مرا در حصن و پناهگاه خود و در جوشن و زره محكمت قرار بده كه در آن هر كس را كه بخواهي قرار مي دهي تا گشايش يابد.» 
  
حديث عنوان بصري 
آيت الله سيد محمد حسين حسيني تهراني در كتاب روح مجرد مي فرمايند: آقاي قاضي براي گذشتن از نفس اماره و خواهش هاي مادي و طبعي و شهوي و غضبي كه غالباً از كينه و حرص و شهوت و غضب و زياده روي در تلذذات بر مي خيزد، روايت عنوان بصري را دستور مي دادند به شاگردان و تلامذه و مريدان سير و سلوك إلي الله، تا آن را بنويسند و بدان عمل كنند. يعني يك دستور اساسي و مهم، عمل طبق مضمون اين روايت بود. و علاوه بر اين مي فرموده اند بايد آن را در جيب خود داشته باشند و هفته اي يكي، دو بار آن را مطالعه نمايند. 
  
دعاي كميل و زيارت جامعه 
آقاي سيد محمد حسن قاضي مي فرمايند: ايشان خصوصاً سفارش مي كردند كه دعاي كميل را در شب هاي جمعه بخوانيد و خواندن زيارت جامعه (در اواخر مفاتيح الجنان مذكور است) را در روزهاي جمعه تأكيد داشتند. 
  
حضور قلب 
حجت الاسلام آقاي دكتر مرتضي تهراني مي فرمايند: آيت الله قاضي در پاسخ شخصي كه از ايشان تقاضاي سفارش كرد، فرمودند: 
قلم و كاغذ از جيبت درآور و بنويس: 
سررشته دولت اي برادر به كف آر      وين عمر گرانمايه به خسران مسپار 
يعني همه جا با همه كس در همه جا         مي دار نهفته چشم دل جانب يار 
  
توصيه به توبه و استغفار 
برادران عزيزم! خداوند متعال شما را براي طاعتش موفق نمايد هشيار باشيد كه به ماههاي حرام وارد شده ايم، پس چه بزرگ است و تمام نعمتهاي باري تعالي بر ما؛ پس قبل از هر چيز بر ما واجب و لازم است كه توبه نمائيم با شرائط لازم و نمازهاي ويژه، سپس از گناهان كبيره و صغيره به قدر توان دوري نماييم. 
پس شب جمعه يا روز شنبه نماز توبه بخوانيد شب جمعه يا روز آن سپس روز يكشنبه از روز دوم ماه اعاده كنيد آن را. سپس ملازم باشيد به مراقبه صغري و كبري و محاسبه و معاقبه نفس به آنچه كه شايسته و لازم است. [منظور از مراقبه صغري، محاسبه نفس است از جهت صدور گناه و خطا حتي ترك مستحبات و ارتكاب مكروهات و مراقبه كبري، دوام ذكر و توجه و عدم غفلت در حد امكان]. پس همانا در آن يادآوري براي كسي است كه اراده دارد متذكر شود يا از خدا بترسد. سپس به دلهايتان توجه نمائيد و مرضهايي كه در اثر گناه است مداوا كنيد و به وسيله استغفار، عيبهاي بزرگ تان را كوچك و كم نمائيد. 
  
مرحوم قاضي به همه سفارش مي كردند اين ذكر را قرائت كنند: استغفر الله الذي لا اله الا هو من جميع ظلمي و جوري و إسرافي علي نفسي و أتوب إليه: از خداوند كه معبودي جز او نيست به خاطر تمامي ظلم ها و گناهانم و ستمي كه بر خود روا داشته ام طلب بخشش مي كنم و به سوي او باز مي گردم. 
  
برآورده شدن حاجت 
مرحوم قاضي قرائت دعاي زير (دعاي سريع الاجابه، مفاتيح الجنان) را به مدت چهل شب، هر شب يك تا صد بار براي برآورده شدن حاجت سالكان درگاه الهي مفيد مي دانستند: إلهي كيف أدعوك و أنا أنا و كيف أقطع رجايي منك و أنت أنت؟ إلهي أذا لم أسئلك فتعطين فمن ذاالذي أدعوه فيعطيني؟ ألهي إذا لم أدعك فستجيب لي، فمن ذاالذي أدعوه فيستجيب لي؟ إلهي إذا لم أتضرع إليك فترحمني فمن ذا الذي أتضرع إليه فيرحمني؟ إلهي فكما فلقت البحر لموسي و نجيته أسئلك أن تصلي علي محمد و آل محمد و إن تنجيني مما أنا فيه و تفرج عني فرجا عاجلا غير أجل بفضلك و رحمتك يا أرحم الراحمين. 
  
عرضه خود به اميرالمؤمنين 
حاج سيد عبدالكريم كشميري(ره) مي فرمايد: روزي با آقا سيد مهدي قاضي، فرزند استادم آقا ميرزا علي قاضي (ره) در مسجد هندي نشسته بوديم. ايشان گفت: شما كه در برخي امور ماهر و متبحر هستيد بگوييد پدرم به من چه وصيتي كرده است؟ من بلافاصله به پشت بام مسجد رفتم و تأملي كرده، ذكري بر زبان راندم. به دلم الهام شد آقاي قاضي به وي دو نصيحت كرده است: اول اين كه هر روز خودت را بر اميرالمؤمنين عليه السلام عرضه كن و ديگر اين كه اگر فقر و فاقه به تو فشار آورد به قصد كمك مالي، به منازل و بيوت مراجع نرو. 
  
دعاي «يا من احتجب...» 
آقاي سيد هاشم حداد در موقع خوابيدن دعاي اللهم يا من إحتجب بشعاع نوره... را قرائت مي كردند و چه بسا مي شد كه در قنوت نماز مي خواندند. و چون از بعضي از شاگردان ديگر مرحوم قاضي شنيده شده است، معلوم مي شود اصلش از مرحوم قاضي بوده است. 
اين دعا با مختصر اختلافي در لفظ، در مهج الدعوات ص 108 مرحوم سيد بن طاووس موجود است كه آن را از محمد ابن حنيفه از رسول خدا (ص) روايت نموده است و براي آن آثار و خواص عجيبي را نقل كرده است. 
  
تقويت حافظه 
آن مرحوم براي تقويت حافظه، خواندن آيت الكرسي و معوذتين (دو سوره مباركه ناس و فلق) را سفارش مي فرمودند. 
  
مدد از روح بزرگان 
آقاي قاضي(ره) به همه توصيه مي كردند كه: اگر قبري از امام زادگان يا علما و بزرگان در اطرافتان يا شهرتان است حتماً برويد. 
  
عمل به دانسته ها 
برو آنچه از نيكي كه مي داني درست عمل كن؛ در نهايت دقت و سعي، بدان كه تو عارف خواهي بود. 
  
كليد سعادت دنيا و آخرت 
سيد علي آقا قاضي در يكي ديگر از نامه هايش چنين مي نگارد: بسم الله الرحمن الرحيم، بعد حمدالله جل شأنه و الصلاة والسلام علي رسوله و آله؛ حضرت آقا! تمام اين خرابي ها كه از جمله است وسواس و عدم طمأنينه، از غفلت است؛ و غفلت كمتر مرتبه اش، غفلت از اوامر الهيه است و مراتب ديگر دارد كه به آنها إن شاء الله نمي رسيد و سبب تمام غفلات، غفلت از مرگ است و تخيل ماندن در دنيا؛ پس اگر مي خواهيد از جميع ترس و هراس و وسواس ايمن باشيد دائماً در فكر مرگ و استعداد لقاء الله تعالي باشيد و اين است جوهر گرانبها و مفتاح سعادت دنيا و آخرت؛ پس فكر و ملاحظه نمائيد چه چيز شما را از او مانع و مشغول مي كند، اگر عاقلي! 
  
و به جهت تسهيل اين معني چند چيز ديگر به سر كار بنويسد بلكه از آنها استعانتي بجوئي: 
اول بعد از تصحيح تقليد يا اجتهاد مواظبت تامه به فرائض خمسه و سائر فرائض در احسن اوقات؛ 
و سعي كردن كه روز به روز خشوع و خضوع بيشتر گردد؛ 
و تسبيح صديقه طاهره صلوات الله عليها بعد از هر نماز؛ 
و خواندن آيه الكرسي كذلك ؛ 
و سجده شكر و خواندن سوره يس بعد از نماز صبح؛ 
و واقعه در شبها؛ 
و مواظبت بر نوافل ليليه؛ 
و قرائت مسبّحات در هر شب قبل از خواب و خواندن معوذات در شفع و وتر و استغفار هفتاد مرتبه در آن و ايضاً بعد از صلاة عصر؛ 
و اين ذكر را بعد از صلوات صبح و مغرب يا در صباح و عشاء ده دفعه بخوانيد: لا إله إلا الله وحده لا شريك له، له الحمد و له الملك و هو علي كل شيء قدير، أعوذ بالله من همزات الشياطين و أعوذ بك ربي أن يحضرون إن الله هو السميع العليم. 
مدتي به اين مداومت نمائيد بلكه حالي رخ دهد كه طالب استقامت شويد إن شاء الله تعالي.

دسته ها : مذهبي - قرآن

 

آن كسي كه مي‌داند چه كار مي‌كند و آگاهانه به انجام عمل خلاف مي‌پردازد در منابع ديني و فرهنگي از جمله ادبيات و ... هر جامعه‌اي مورد نكوهش قرار گرفته و مي‌گيرد، زيرا آسيبي كه چنين فرد و يا افرادي به كيان مادي و بويژه معنوي يك جامعه وارد مي‌كنند بسيار است.

 آيه 87 از سوره آل عمران در ارتباط با گناه دانشمندان و راهنمايي غلط از سوي آنان نسبت به مردم و اطرافيان آنان صحبت مي‌كند.

متن و ترجمه آيه 87 سوره آل‌عمران و بخش‌هايي از مفاهيم مرتبط با موضوع گناه دانشمندان برگرفته از اين آيه به شرح زير است:

 

متن آيه:

«وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ مَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ يَقُولُونَ عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ»

ترجمه آيه:

"و همانا از ايشان (اهل كتاب) گروهي هستند كه زبان خود به خواندن كتاب (و دست نوشته‌ خودشان چنان) مي‌چرخانند كه شما گمان مي‌كنيد آن كتاب آسماني است، در حالي كه از كتاب نيست و مي‌گويند: آن (چه ما مي‌خوانيم) از جانب خداست،‌ در حالي كه از جانب خدا نيست و آنها آگاهانه بر خداوند دروغ مي‌بندند."

بخشي از مفاهيم اين آيه:

گناه علما و دانشمندان بي‌تقوا چند برابر است،‌ زيرا:

الف) مردم را به اشتباه مي‌اندازند. «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ»

ب) به خداوند دروغ مي‌بندند. «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»

ج) حركت آنان آگاهانه بوده است. «وَهُمْ يَعْلَمُونَ»

دسته ها : مذهبي - قرآن - گناه

دعايي كه خود آن حضرت تعليم فرمودند

 و آن چنين است كه ابوالحسن محمد بن احمد بن ابي الليث گويد از ترس كشته شدن فرار كرده بمقابر قريش پناه بردم شب در عالم رويا حضرت صاحب الزمان دعائي بمن تعليم فرمود، چون بيدار شدم آن دعا را خوانده و از كشتن نجات يافتم و آن دعا اين است: اللهم عظم البلاء و برح الخفاء و انقطع الرجاء و انكشف الغطاء و ضاقت الارض و منعت السماء و اليك يا رب المشتكي و عليك المعول في الشده و الرخاء اللهم (فصل خ) صل علي محمد و آل محمد اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم فعرفتنا بذلك منزلتهم ففرج عنا بحقهم فرجا عاجلا قريبا كلمح البصر او هو اقرب (من ذلك خ) يا محمد يا علي اكفياني فانكما كافياي و انصراني فانكما ناصراي يا مولاي يا صاحب الزمان الغوث الغوث الغوث ادركني ادركني ادركني راوي گويد: حضرت هنگام گفتن يا صاحب الزمان اشاره بسينه مبارك خود كرد (يعني صاحب الزمان منم) (نجم الثاقب باب هفتم حكايت 24.)

 نماز امام زمان

 نماز آن حضرت هر گاه خواستي آن را بخواني دو ركعت نيت مي كني نماز توسل بامام زمان و در هر ركعت چون به اياك نعبد و اياك نستعين رسيدي آن را صد مرتبه تكرار مي كني و بعد از آن بقيه حمد و سوره قل هو الله احد را خوانده و به ركوع مي روي و ذكر ركوع و سجود را در هر دو ركعت هفت مرتبه مي گوئي و بعد از فراغ و تمام شدن نماز بلا فاصله اين دعا را مي خواني: اللهم عظم البلاء و برح الخفاء و انكشف الغطاء و ضاقت الارض و منعت السماء و اليك يا رب المشتكي و عليك المعول في الشده و الرخاء اللهم صل علي محمد و آل محمد الذين امرتنا بطاعتهم و عجل الله فرجهم بقائهم و اظهر اعزازه يا محمد يا علي يا علي يا محمد اكفياني فانكما كافياي يا محمد يا علي يا علي يا محمد انصراني فانكما ناصراي يا محمد يا علي يا علي يا محمد احفظاني فانكما حافظاي يا مولاي يا صاحب - الزمان يا مولاي يا صاحب الزمان يا مولاي يا صاحب الزمان الغوث الغوث الغوث، ادركني ادركني ادركني الامان الامان الامان (فوز الاكبر از جمال الاسبوع ص 46).

 بعضي از ادعيه مجرب

 همان طور كه در تذكرات قبل مذكور گرديد انسان هر گونه و با هر زبان مي تواند با مولاي خود صحبت كند امام واردي وجود دارد كه تجربه شده و سزاوار است شخص مستغيث آنها را در نظر داشته باشد و بعضي از آنها چنين است:]

1 - خواندن اين دعا موثر است: يا محمد يا علي يا فاطمه و بنيها صلوات الله عليهم يا صاحب الزمان ادركني يا فارس الحجاز ادركني يا ابا القاسم المهدي ادركني و لا تهلكني (تحفه الطالب ص 131).

2- خواندن اين كلمات كه خود آن حضرت به ملا قاسم رشتي در تخت فولاد اصفهان تعليم فرمودند و ايشان نوشتند  شماره صفحه: يا محمد يا علي يا فاطمه يا صاحب الزمان ادركني و لا تهلكني (دار السلام عراقي ص 318).

3- آن چه كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله به - ابوالوفاي شيرازي تعليم فرمودند كه وقتي شمشير بگلويت رسيد به آن حضرت استغاثه كن كه تو را پناه مي دهد آن شخص هم عرضه داشت: يا مولاي يا صاحب الزمان انا مستغيث بك ابوالوفا گويد: يك مرتبه ديدم شخص اسب سواري كه در دستش حربه اي آهنين بود از آسمان فرود آمد عرضه داشتم: يا مولاي كفايت كن مرا از آن كه مرا اذيت مي كند، فرمود: كفايت كردم، پس فردا صبح فورا ابوالوفا را از زنجيرها و زندان نجات دادند وقتي از او سوال كردند به كه استغاثه كردي؟ گفت: به كسي كه غياث المستغيثين است... ((سراج الشيعه مامقاني ص 298).

4- بعضي از علماي اعلام گفته اند كه در صحرا يا مكان وسيع خلوت با سر برهنه بگويند: يا ابا القاسم اغثني، يا ابا صالح المهدي ادركني ادركني و لا تدعني فاني ذليل عاجز

5 - باز علما گفته اند شخص مستغيث اين كلمات را بگويد: (يا موعود المنتظر انظر الي المحتضر)

6- در السنه مومنين اين عبارت براي استغاثه بان حضرت جاري مي شود: [المستغاث بك يا صاحب الزمان] (3 مورد آخر در ص 55 فوز الاكبر) مولف محترم فوز الاكبر گويد: سه قسم اخير هم مظنون است كه در خواب يا بيداري خود حضرت روحي فداه به كسي تعليم فرموده باشند (با كم و بيش عبارات)

 رفتن به مكانها و مقامات مربوط به آن حضرت و متوسل شدن

 اين مطلب مسلم است كه حضرت ولي عصر روحي فداه به مكانهاي مقدس تشريف فرما مي شوند زيرا اولا: خود اهل بيت عليهم السلام بما دستور فرموده اند كه باين مكانهاي مقدس برويم و ثانيا: آن حضرت در آن مكانها ديده شده اند و بواسطه قدوم مبارك آن حضرت بقدس و معنويت آن مكانها افزوده شده است و مي توان آنها را چنين شمرد: مكه، مدينه، نجف اشرف، وادي السلام، كربلا، سامرا، كاظمين مشهد الرضا عليه السلام، قم كه مطلقا حرم و خانه خودشان است و مسجد صاحب الزمان كه مشهور به مسجد جمكران است و مقام حضرت در حله و مقام ايشان در تبريز (تحفه المهديه ص 199) و محل قبور صلحا و امام زادگان و قبور شيعيان و مساجد و حسينيه ها و ساير مكانهاي مربوط و مورد نظر ائمه عليهم السلام.

 عريضه نوشتن خدمت آن حضرت

 پنجمين راهي كه براي توسل بامام عصر ارواح - العالمين له الفداء تذكر داده مي شود توسل بوسيله عريضه است كه علماي بزرگ مانند مرحوم كفعمي و محقق سبزواري و مرحوم مجلسي و ديگران در كتب خود نوشته اند و آن بدين ترتيب است كه شخص اين عريضه را مي نويسد و قرار مي دهد بر قبر امام يا اين كه در گل پاك قرار داده و در چاه آب يا نهر جاري مي اندازي و صورت عريضه چنين است:

 بسم الله الرحمن الرحيم

 كتبت يا مولاي صلوات الله عليك مستغيثا و شكوت ما نزل بي مستجيرا بالله عز و جل ثم بك من امر قد دهمني و اشغل قلبي و اطال فكري و سلبني بعض لبي و غير خطير نعمه الله عندي اسلمني عند تخيل وروده الخليل و تبرء مني عند ترائي اقباله الي الحميم و عجزت ن دفاعه حيلتي و خانني في تجمله صبري و قوتي فلجات فيه اليك و توكلت في المسئله لله جل ثناءه عليه و عليك في دفاعه عني علما بمكانك من الله رب العالمين ولي التدبير و مالك الامور واثقا بك في الشفاعه اليه جل ثناءه في امري متيقنا لاجابته تبارك و تعالي اياك باعطاء سولي و انت يا مولاي جدير بتحقيق ظني و تصديق املي فيك في امر كذا و كذا (و بجاي كذا و كذا حاجت خود را ذكر كند) فيما لا طاقه لي بحمله و لا صبر لي عليه و ان كنت مستحقا له و لاضعافه بقبيح افعالي و تفريطي في الواجبات التي لله عز و جل فاغثني يا مولاي صلوات الله عليك عند اللهف و قدم المسئله لله عز و جل في امري قبل حلول التلف و شماته الاعداء فبك بسطه النعمه علي و اسئل الله جل جلاله لي نصرا عزيزا و فتحا قريبا فيه بلوغ الامال و خير المبادي و خواتيم الاعمال و الامن من المخاوف كلها في كل حال انه جل ثناءه لما يشاء فعال و هو حسبي و نعم الوكيل في المبدء و المال سپس در موقع انداختن، نام يكي از چهار نايب خاص آن حضرت را در غيبت صغري كه عثمان بن عمرو و محمد بن عثمان و حسين بن روح و علي بن محمد سمري بودند باين ترتيب مي برد: (مثلا) يا حسين بن روح سلام عليك اشهد ان وفاتك في سبيل الله و انك حي عند الله مرزوق و قد خاطبتك في حياتك التي لك عند الله عز و جل و هذه رقعتي و حاجتي الي مولانا عليه السلام فسلمها اليه فانت الثقه الامين (تحيه الزائر مرحوم نوري ص 318)

در خاتمه اين مختصر، صحت و سلامتي و پيروزي مسلمين جهان بالاخص علاقمندان بحضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را از خداوند متعال خواهانم و اميد است هر چه زودتر بظهور آن حضرت جهان را مملو از عدالت بفرمايد و باشخاص خير و وظيفه شناس همچون مومني كه مسبب انتشار اين جزوه است خير دنيا و آخرت مرحمت بفرمايد و ايشان را بظهور آن حضرت نائل گرداند. محب محبين المهدي محمد باقر شريعت پناه اصفهاني مقيم تهران شهر رجب المرجب سال 1398 هجري قمري

بشر، همواره در پي كشف كيمياي سعادت و يافتن پاسخ اين پرسش بُنيادين بوده است كه: راه نيك بختي كدام است؟ و پايان مسير زندگي به كجا ختم مي شود؟ اين موضوع، دل مشغولي هميشگي وي بوده و هست؛ چرا كه زندگي فقط يك بار اتّفاق مي افتد و نه مي شود آن را خريد و نه دوباره بازگشت داد و نه مجال آزمايش و خطايي وجود دارد.

بنا بر اين، براي كاوش درباره اين پرسش، بايد دنبال يك منبع جامع و كلان نگر بود. به باور ما مسلمانان، قرآن ـ كه به راستي كتاب جامعي براي هدايت و رستگاري است ـ، سيماي رستگاران و عاقبت كار ايشان و نيز فرجام بدكاران را به خوبي ترسيم نموده است. لذا، در اين نوشتار، مهم ترين عوامل سعادت و شقاوت را، از ديدگاه قرآن، به اختصار، مورد بررسي قرار مي دهيم.

 

منابع خوش بختي چيست؟

به راستي خوش بختي و بدبختي چيست؟ رستگاري اي كه مدّ نظر قرآن است، كدام است؟ عوامل تعيين كننده در خوش بختي (يا : سعادت، نيك بختي، خوش اقبالي، خوش فرجامي، خوش طالعي، خوش دولتي، رستگاري، موفّقيت، بهروزي، عاقبت به خيري، كامراني، كامروايي، فوز، سعادت، روسفيدي و... ) و موجبات بدبختي (يا شقاوت، شوربختي، بيچارگي، بخت پريشي، خُسران، تيره روزي، ناكامي، بخت برگشتگي و...) چيست؟ موانع رشد و ترّقي كدام اند؟ توفيق، چيست؟ و ايا شانس، در خوش بختي انسان، نقش دارد؟

اصولاً آدمي، داراي اهداف متنوّعي است. بر اين اساس، گروهي كه صرفاً دغدغه پول و ثروت و مقام و شهرت و شهوت را دارند و به طور كلّي، زندگي را در مادّيات خلاصه مي كنند، جزو انسان هاي «لذّت گرا» و در مقابل، عدّه اي كه معترف به خدا و پيامبر و معاد و در پي دستيابي به معدن محبّت و خير و فضايل و كمالات اخلاقي و گنج سعادت هستند و به زندگي چند روزه دنيا، دل خوش نمي كنند و بر اين باورند كه دنيا متاعي نيست كه آنها را اشباع كند، انسان هاي «سعادت گرا» هستند.

خداوند كه خود، مشتاق سعادت آدمي است و سرچشمه خوش بختي است، در قرآن، به نشانه ها و ويژگي هاي انسان هاي رستگار اشاره مي كند و با اين كار، الگويي عملي در اختيار انسان قرار مي دهد تا با پيروي از آن، خود را به سعادت جاويد، در دنيا و آخرت برساند. مهم ترين ويژگي هاي سعادت بخشي كه خداوند به آنها اشاره كرده است، عبارت اند از: ايمان آوردن به غيب (وحي) و كتاب هاي انبياي پيشين، برپا داشتن نماز و انفاق كردن،1 اطاعت از خدا و رسولش،2 كسب خشنودي خداوند،3 ايستادگي و پافشاري بر ايمان و حفاظت از آن با جان و مال خويش،4 انجام دادن اعمال نيك و رعايت عدالت،5 فروتني، پرهيز از كارهاي بيهوده و كمك به مستمندان،6 يافتن جايگاه واقعي خويش و پيروي از برنامه سعادت گراي خداوند،7 و... . از مجموع اين ويژگي ها چنين برداشت مي شود كه تنها راه انسان براي رسيدن به رستگاري، اين است كه طوري زندگي كند كه «خدا از او راضي باشد و او نيز از خداوند، راضي باشد».8

از رسول خدا(ص)، نقل شده است كه فرمود: «هر شب، يكي از ملائكه خداوند، بر بالين جوانان مي ايد و ندا مي دهد: برخيزيد و براي رستگاري بكوشيد».9 از امام حسين(ع) كه زندگي او اسوه واقعي، يك زندگي سعادتمندانه و به دور از ذلّت و خواري است، نقل شده كه: «من مرگ را جز سعادت، و زندگي با ظالمان را جز ننگ و ذلّت نمي بينم».10

 

موانع خوش بختي چيست؟

به نظر شما، ايا انسان، خود، راه سعادت خويش را بر مي گزيند يا چرخ روزگار، بر اساس تصادف و يا عوامل ديگري كه انسان در اداره آنها نقشي ندارد، بشر را به اين راه، سوق مي دهد و به عبارت ديگر، هر كه بهره مندتر است، خوش بخت تر است؟

درست است كه استعداد و محيط مناسب، براي رشد و رسيدن به كمال، براي همگان به طور مساوي مهيا نيست؛ امّا بايد بدانيم كه بذر سعادت در مزرعه زندگي همه، پاشيده شده و هماي سعادت هر كس، مترصّد پرواز در آسمان زندگي اوست و گنج سعادت، دست يافتني است.

خداوند، تمام شرايط خوش بختي را براي انسان فراهم نموده است و با نعمت هاي بي شماري كه در اختيار او قرار داده است، در واقع، راه را براي رستگاري او هموار نموده و حتّي شرايط و نحوه استفاده از اين نعمت ها به منظور رسيدن به خوش بختي را هم براي او توضيح داده است. امّا به راستي چه مي شود كه گروهي از انسان ها با اين همه نشانه و نعمت، باز هم از راه رستگاري دور مي شوند و به سوي گمراهي و تيره روزي پيش مي روند؟

عوامل بسياري در اين روند، تأثيرگذار هستند كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 . نفس امّاره: ميل سركش و تحريك كننده آدمي ـ كه همواره زبانه مي كشد و انسان را به لذّت گرايي هر چه بيشتر فرا مي خواند ـ، را شايد بتوان يكي از مهم ترين عوامل سقوط انسان به سوي بدفرجامي و تيره بختي دانست.

2 . جهل: از نظر قرآن، محال است كه انسان عاقل، در گرداب گناه فرو رود و يا انسان جاهل (يعني كسي كه تعقّل نمي كند) بتواند راه خوش بختي را بپيمايد.11بنا بر اين، مي بينيم كه تكيه بر عقل در مسير زندگي، يكي از عوامل خوش بختي است و دوري از آن، يكي از مهم ترين موانع براي رسيدن به خوش بختي.

3 . غفلت از خدا و آخرت: همان طور كه اشتياق براي به دست آوردن رضايت خداوند و كسب پاداش اُخروي، سعادت ساز است، غفلت از خدا و آخرت نيز مانعي براي رسيدن به خوش بختي به حساب مي ايد.

4 . دام هاي شيطان: زندگي، صحنه جنگي سخت، بين انسان و شيطان است؛ جنگي كه سرانجام، يك پيروز دارد و يك مغلوب! پس آدمي اگر خواهان خوش بختي است، بايد هميشه بيدار و هشيار باشد تا فريب شيطان را نخورد و در دام او گرفتار نيايد.

 

فرجام سخن

هر كه بخواهد ميوه رستگاري بچيند، بايد به دنبال اهداف بزرگ تر و اصلي تر باشد و به طور قطع، هنگامي در مسير سعادت قرار مي گيرد كه خدا از او راضي باشد و در مقابل، هنگامي شقاوت و بدبختي بر سر بشر سايه مي افكند كه خدا از او ناخشنود است. بنا بر اين، از نظر قرآن، رستگاري، براي همه، تنها با داشتن انگيزه زيبا و عزم قوي و تلاش مستمر (عمل صالح) در راه خدا قابل تضمين است و چون آدمي را از انتخاب، گريزي نيست و آدم فاقد جهت، وجود ندارد، بايد خود انتخاب كنيم و در انتخاب خود به مسير خير و شرّ دقّت كنيم.

نام مبارك امام پنجم محمد بود .

لقب آن حضرت باقر يا باقرالعلوم است ,بدين جهت كه : درياى دانش را شكافت و اسرار علوم را آشكارا ساخت .

القاب ديگرى مانند شاكر و صابر و هادى نيز براى آن حضرت ذكر كردهاند كه هريك بازگوينده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است .

كنيه امام ابوجعفر بود .

مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى ( ع )است .

بنابراين نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اكبر حضرت امام حسن ( ع )و از سوى پدر به امام حسين ( ع ) ميرسيد .

پدرش حضرت سيدالساجدين , امام زين العابدين , على بن الحسين ( ع ) است .

تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجرى در مدينه جانگداز كربلا همراه پدر و در كنار جدش حضرت سيدالشهداء كودكى بود كه به چهارمين بهار زندگيش نزديك ميشد .

دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95 هجرى كه سال درگذشت امام زين العابدين ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114 ه . يعنى مدت 19 سال و چند ماه ادامه داشته است .

در دوره امامت امام محمد باقر ( ع ) و فرزندش امام جعفرصادق ( ع ) مسائلى مانند انقراض امويان و بر سر كار آمدن عباسيان و پيدا شدن مشاجرات سياسى و ظهور سرداران و مدعيانى مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانى و ديگران مطرح است , ترجمه كتابهاى فلسفى و مجادلات كلامى در اين دوره پيش ميآيد , و عدهاى از مشايخ صوفيه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پيدا ميشوند .

قاضيها و متكلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پديدميآيند و فقه و قضاء و عقايد و كلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراكز قدرت خلافت شرح و تفسير مينمايد , و تعليمات قرآنى - به ويژه مسأ له امامت و ولايت را , كه پس از واقعه عاشورا و حماسه كربلا , افكار بسيارى از حق طلبان را به حقانيت آل على ( ع ) متوجه كرده بود , و پرده از چهره زشت ستمكاران اموى ودين به دنيا فروشان برگرفته بود , به انحراف ميكشاندند و احاديث نبوى را دربوته فراموشى قرار ميدادند .

برخى نيز احاديثى به نفع دستگاه حاكم جعل كرده ويا مشغول جعل بودند و يا آنها را به سود ستمكاران غاصب خلافت دگرگون مينمودند .

اينها عواملى بود بسيار خطرناك كه بايد حافظان و نگهبانان دين در برابر آنهابايستند .

بدين جهت امام محمد باقر ( ع ) و پس از وى امام جعفر صادق ( ع )از موقعيت مساعد روزگار سياسى , براى نشر تعليمات اصيل اسلامى و معارف حقه بهره جستند , و دانشگاه تشيع و علوم اسلامى را پايهريزى نمودند .

زيرا اين امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقيقى تعليمات پيامبر( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند , و ميبايست به تربيت شاگردانى عالم و عامل و يارانى شايسته و فداكار دست يازند , و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و تدوين و تدريس كنند .

به همين جهت محضر امام باقر ( ع ) مركز علماء ودانشمندان و راويان حديث و خطيبان و شاعران بنام بود.

در مكتب تربيتى امام باقر ( ع ) علم و فضيلت به مردم آموخته ميشد .

ابوجعفر امام محمد باقر ( ع )متولى صدقات حضرت رسول ( ص ) و اميرالمؤمنين ( ع ) و پدر و جد خود بود واين صدقات را بر بنى هاشم و مساكين و نيازمندان تقسيم ميكرد , و اداره آنهارا از جهت مالى به عهده داشت .

امام باقر ( ع ) داراى خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامى بود .

سيرت و صورتش ستوده بود .

پيوسته لباس تميز و نوميپوشيد .

در كمال وقار و شكوه حركت ميفرمود .

از آن حضرت ميپرسيدند : جدت لباس كهنه و كم ارزش ميپوشيد , تو چرا لباس فاخر بر تن ميكنى ؟ پاسخ ميداد : مقتضاى تقواى جدم و فرماندارى آن روز , كه محرومان و فقرا و تهيدستان زيادبودند , چنان بود .

من اگر آن لباس بپوشم در اين انقلاب افكار , نميتوانم تعظيم شعائر دين كنم .

امام پنجم ( ع ) بسيار گشادهرو و با مؤمنان و دوستان خويش برخورد بود .

با همه اصحاب مصافحه ميكرد و ديگران را نيز بدين كار تشويق ميفرمود .

در ضمن سخنانش ميفرمود : مصافحه كردن كدورتهاى درونى را از بين ميبرد و گناهان دوطرف - همچون برگ درختان در فصل خزان - ميريزد .

امام باقر ( ع ) در صدقات و بخشش و آداب اسلامى مانند دستگيرى از نيازمندان و تشييع جنازه مؤمنين وعيادت از بيماران و رعايت ادب و آداب و سنن دينى , كمال مواظبت را داشت .

ميخواست سنتهاى جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بين مردم زنده كند و مكارم اخلاقى را به مردم تعليم نمايد .

در روزهاى گرم براى رسيدگى به مزارع و نخلستانها بيرون ميرفت , و باكارگران و كشاورزان بيل ميزد و زمين را براى كشت آماده ميساخت .

آنچه ازمحصول كشاورزى - كه با عرق جبين و كد يمين - به دست ميآورد در راه خدا انفاق ميفرمود .

بامداد كه براى اداى نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) ميرفت , پس از گزاردن فريضه , مردم گرداگردش جمع ميشدند و از انوار دانش و فضيلت اوبهرهمند ميگشتند .

مدت بيست سال معاويه در شام و كارگزارانش در مرزهاى ديگر اسلامى درواژگون جلوه دادن حقايق اسلامى - با زور و زر و تزوير و اجير كردن عالمان خودفروخته - كوشش بسيار كردند .

ناچار حضرت سجاد ( ع ) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر ( ع ) پس از واقعه جانگداز كربلا و ستمهاى بيسابقه آل ابوسفيان , كه مردم به حقانيت اهل بيت عصمت ( ع ) توجه كردند , در اصلاح عقايد مردم به ويژه در مسأ له امامت و رهبرى , كه تنها شايسته امام معصوم است , سعى بليغ كردندو معارف حقه اسلامى را - در جهات مختلف - به مردم تعليم دادند ; تا كار نشر فقه و احكام اسلام به جايى رسيد كه فرزند گرامى آن امام , حضرت امام جعفر صادق ( ع ) دانشگاهى با چهار هزار شاگرد پايهگذارى نمود , و احاديث و تعليمات اسلامى را در اكناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد .

امام سجاد ( ع )با زبان دعا و مناجات و يادآورى از مظالم اموى و امر به معروف و نهى از منكرو امام باقر ( ع ) با تشكيل حلقههاى درس , زمينه اين امر مهم را فراهم نمود ومسائل لازم دينى را براى مردم روشن فرمود .

رسول اكرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بين و با روشن بينى وحى الهى وظايفى را كه فرزندان و اهل بيت گرامياش در آينده انجام خواهند داد و نقشى را كه در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت , ضمن احاديثى كه از آن حضرت روايت شده , تعيين فرموده است .

چنان كه در اين حديث آمده است : روزى جابر بن عبدالله انصارى كه در آخر عمر دو چشم جهان بينش تاريك شده بود به محضر حضرت سجاد ( ع ) شرفياب شد .

صداى كودكى را شنيد , پرسيد كيستى ؟ گفت من محمد بن على بن الحسينم , جابر گفت : نزديك بيا , سپس دست او راگرفت و بوسيد و عرض كرد : روزى خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم .

فرمود : شايد زنده بمانى و محمدبن على بن الحسين كه يكى از اولاد من است ملاقات كنى .سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حكمت دهد .علم و دين را نشر بده .

امام پنجم هم به امر جدش قيام كرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دينى و تعليم حقايق قرآنى و احاديث نبوى ( ص ) پرداخت .

اين جابر بن عبدالله انصارى همان كسى است كه در نخستين سال بعد از شهادت حضرت امام حسين ( ع ) به همراهى عطيه كه مانند جابر از بزرگان و عالمان باتقوا و از مفسران بود , در اربعين حسينى به كربلا آمد و غسل كرد , و در حالى كه عطيه دستش را گرفته بود در كنار قبر مطهر حضرت سيدالشهداء آمد و زيارت آن سرور شهيدان را انجام داد .

بارى , امام باقر عليه السلام منبع انوار حكمت و معدن احكام الهى بود .

نام نامى آن حضرت با دهها و صدها حديث و روايت وكلمات قصار و اندرزهايى همراه است , كه به ويژه در 19 سال امامت براى ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شايسته خود بيان فرموده است .

بنا به رواياتى كه نقل شده است , در هيچ مكتب و محضرى دانشمندان خاضعتر و خاشعتر ازمحضر محمد بن على ( ع ) نبودهاند .

در زمان اميرالمؤمنين على ( ع ) گوئيا , مقام علم و ارزش دانش هنوز -چنان كه بايد - بر مردم روشن نبود , گويا مسلمانان هنوز قدم از تنگناى حيات مادى بيرون ننهاده و از زلال دانش علوى جامى ننوشيده بودند , و در كنار درياى بيكران وجود على ( ع ) تشنه لب بودند و جز عدهاى معدود قدر چونان گوهرى رانميدانستند .

بي جهت نبود كه مولاى متقيان بارها ميفرمود : سلونى قبل از تفقدونى پيش از آنكه من را از دست بدهيد از من بپرسيد .

و بارها ميگفت : من به راههاى آسمان از راههاى زمين آشناترم .

ولى كو آن گوهرشناسى كه قدر گوهر وجودعلى را بداند ؟ اما به تدريج , به ويژه در زمان امام محمد باقر ( ع ) مردم كم كم لذت علوم اهل بيت و معارف اسلامى را درك ميكردند , و مانند تشنه لبى كه سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و يا قدر آن را ندانسته باشد , زلال گواراى دانش امام باقر ( ع ) را دريافتند و تسليم مقام علمى امام ( ع ) شدند , و به قول يكى از مورخان : مسلمانان در اين هنگام از ميدان جنگ و لشكر كشى متوجه فتح دروازههاى علم و فرهنگ شدند .

امام باقر ( ع ) نيز چون زمينه قيام بالسيف ( قيام مسلحانه ) در آن زمان - به علت خفقان فراوان و كمبودحماسه آفرينان - فراهم نبود , از اين رو , نشر معارف اسلام و فعاليت علمى راو هم مبارزه عقيدتى و معنوى با سازمان حكومت اموى را , از اين طريق مناسبترميديد , و چون حقوق اسلام هنوز يك دوره كامل و مفصل تدريس نشده بود , به فعاليتهاى ثمر بخش علمى در اين زمينه پرداخت .

اما بدين خاطر كه نفس شخصيت امام و سير تعليمات او - در ابعاد و مرزهاى مختلف - بر ضرر حكومت بود , مورد اذيت و ايذاء دستگاه قرار ميگرفت .

در عين حال امام هيچگاه از اهميت تكليفى شورش ( عليه دستگاه ) غافل نبود , و از راه ديگرى نيز آن را دامن ميزد : و آن راه , تجليل و تأ ييد برادر شورشياش زيد بن على بن الحسين بود .

رواياتى در دست است كه وضع امام محمد باقر ( ع ) كه خود - در روزگارش - مرزبان بزرگ فكرى و فرهنگى بوده و نقش مهمى در نشر اخلاق و فلسفه اصيل اسلامى و جهان بينى خاص قرآن , و تنظيم مبانى فقهى و تربيت شاگردانى مانند امام شافعى و تدوين مكتب داشته , موضع انقلابى برادرش زيد را نيز تأ ييدميكرده است چنانكه نقل شده امام محمد باقر ( ع ) ميفرمود : خداوندا پشت من را به زيد محكم كن .

و نيز نقل شده است كه روزى زيد بر امام باقر ( ع ) وارد شد , چون امام ( ع ) زيد بن على را ديد , اين آيه را تلاوت كرد : يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط شهداء لله .

يعنى : اى مؤمنان , بر پاى دارندگان عدالت باشيد و گواهان , خداى را .

آنگاه فرمود : انت و الله يا زيد من اهل ذلك , اى زيد , به خدا سوگندتو نمونه عمل به اين آيهاى .

ميدانيم كه زيد برادر امام محمد باقر ( ع ) كه تحت تأ ثير تعليمات ائمه ( ع ) براى اقامه عدل و دين قيام كرد .

سرانجام عليه هشام به عبدالملك اموى ,در سال ( 120 يا 122 ) زمان امامت امام جعفر صادق ( ع ) خروج كرد و دستگاه جبار , ناجوانمردانه او را به قتل رساند .

بدن مقدس زيد را سالها بر دار كردند و سپس سوزانيدند .

و چنانكه تاريخ مينويسد : گرچه نهضت زيد نيز به نتيجهاى نينجاميد و قيامهاى ديگرى نيز كه در اين دوره به وجود آمد , از جهت ظاهرى به نتايجى نرسيد , ولى اين قيامها و اقدامها در تاريخ تشيع موجب تحرك و بيدارى و بروز فرهنگ شهادت عليه دستگاه جور به شمار آمده و خون پاك شيعه را درجوشش و غليان نگهداشته و خط شهادت را تا زمان ما در تاريخ شيعه ادامه داده است .

امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) گرچه به ظاهر به اين قيامها دست نيازيدند , كه زمينه را مساعد نميديدند , ولى در هر فرصت و موقعيت به تصحيح نظر جامعه درباره حكومت و تعليم و نشر اصول اسلام و روشن كردن افكار , كه نوعى ديگر از مبارزه است , دست زدند .

چه در اين دوره , حكومت اموى رو به زوال بود و فتنه عباسيان دامنگير آنان شده بود , از اين رو بهترين فرصت براى نشرافكار زنده و تربيت شاگردان و آزادگان و ترسيم خط درست حكومت , پيش آمده بود و در حقيقت مبارزه سياسى به شكل پايهريزى و تدوين اصول مكتب - كه امرى بسيار ضرورى بود - پيش آمد .

اما چنان كه اشاره شد , دستگاه خلافت آنجا كه پاى مصالح حكومتى پيش ميآمدو احساس ميكردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برميگيرد و خط صحيح را در شناخت امام معصوم ( ع ) و امامت كه دنباله خط رسالت و بالاخره حكومت الله است تعليم ميدهد , تكان ميخوردند و دست به ايذاء و آزار وشكنجه امام ( ع ) ميزدند و گاه به زجر و حبس و تبعيد ... براى شناخت اين امر , به بيان اين واقعه كه در تاريخ ياد شده است ميپردازيم : در يكى از سالها كه هشام بن عبدالملك , خليفه اموى , به حج ميآيد , جعفر بن محمد , امام صادق , در خدمت پدر خود , امام محمد باقر , نيز به حج ميرفتند .

روزى در مكه , حضرت صادق , در مجمع عمومى سخنرانى ميكند و در آن سخنرانى تأ كيد بر سر مسأ له پيشوايى و امامت و اينكه پيشوايان بر حق و خليفههاى خدا در زمين ايشانند نه ديگران , و اينكه سعادت اجتماعى و رستگارى در پيروى از ايشان است و بيعت با ايشان و ... نه ديگران .

اين سخنان كه در بحبوحه قدرت هشام گفته ميشود , آن هم در مكه در موسم حج , طنينى بزرگ مييابد و به گوش هشام ميرسد .

هشام در مكه جرأ ت نميكند و به مصلحت خود نميبيند كه متعرض آنان شود .

اما چون به دمشق ميرسد , مأ مور به مدينه ميفرستد و از فرماندارمدينه ميخواهد كه امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه كرد , و چنين ميشود .

حضرت صادق ( ع ) ميفرمايد : چون وارد دمشق شديم , روز چهارم ما را به مجلس خود طلبيد .

هنگامى كه به مجلس او درآمديم , هشام بر تخت پادشاهى خويش نشسته و لشكر و سپاهيان خود را در سلاح كامل غرق ساخته بود , و در دو صف دربرابر خود نگاه داشته بود .

نيز دستور داده بود تا آماج خانهاى ( جاهايى كه درآن نشانه براى تيراندازى ميگذارند ) در برابر او نصب كرده بودند , و بزرگان اطرافيان او مشغول مسابقه تيراندازى بودند .

هنگامى كه وارد حياط قصر او شديم , پدرم در پيش ميرفت و من از عقب او ميرفتم , چون نزديك رسيديم , به پدرم گفته : شما هم همراه اينان تير بيندازيد پدرم گفت : من پير شدهام .

اكنون اين كار از من ساخته نيست اگر من را معاف دارى بهتر است .

هشام قسم ياد كرد : به حق خداوندى كه ما را به دين خود و پيغمبر خود گرامى داشت , تورا معاف نميدارم .

آنگاه به يكى از بزرگان بنى اميه امر كرد كه تير و كمان خود را به او ( يعنى امام باقر - ع - ) بده تا او نيز در مسابقه شركت كند .

پدرم كمان را از آن مرد بگرفت و يك تير نير بگرفت و در زه گذاشت و به قوت بكشيد و بر ميان نشانه زد .

سپس تير ديگر بگرفت و بر فاق تير اول زد ... تاآنكه نه تير پياپى افكند .

هشام از ديدن اين چگونگى خشمگين گشت و گفت : نيك تير انداختى اى ابوجعفر , تو ماهرترين عرب و عجمى در تيراندازى .

چراميگفتى من بر اين كار قادر نيستم ؟ ...

بگو : اين تيراندازى را چه كسى به توياد داده است .

پدرم فرمود : ميدانى كه در ميان اهل مدينه , اين فن شايع است .

من در جوانى چندى تمرين اين كار كردهام .

سپس امام صادق ( ع ) اشاره ميفرمايد كه : هشام از مجموع ماجرا غضبناك گشت و عازم قتل پدرم شد .

در همان محفل هشام بر سر مقام رهبرى و خلافت اسلامى با امام باقر ( ع ) سخن ميگويد .

امام باقر درباره رهبرى رهبران بر حق و چگونگى اداره اجتماع اسلامى و اينكه رهبر يك اجتماع اسلامى بايد چگونه باشد , سخن ميگويد .

اينها همه هشام را - كه فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام -بيش از پيش ناراحت ميكند .

بعضى نوشتهاند كه : امام باقر را در دمشق به زندان افكند .

و چون به او خبر ميدهند كه زندانيان دمشق مريد و معتقد به امام ( ع ) شدهاند , امام را رها ميكند و به شتاب روانه مدينه مينمايد .

و پيكى سريع , پيش از حركت امام از دمشق , ميفرستد تا در آباديها و شهرهاى سر راه همه جا عليه آنان ( امام باقر و امام صادق ع ) تبليغ كنند تا بدين گونه ,مردم با آنان تماس نگيرند و تحت تأ ثير گفتار و رفتارشان واقع نشوند .

با اين وصف امام ( ع ) در اين سفر , از تماس با مردم - حتى مسيحيان - و روشن كردن آنان غفلت نميورزد .

جالب توجه و قابل دقت و يادگيرى است كه امام محمد باقر ( ع ) وصيت ميكند به فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) كه مقدارى از مال او را وقف كند , تاپس از مرگش , تا ده سال در ايام حج و در منى محل اجتماع حاجيها براى سنگ انداختن به شيطان ( رمى جمرات ) و قربانى كردن براى او محفل عزا اقامه كنند .

توجه به موضوع و تعيين مكان , اهميت بسيار دارد .

به گفته صاحب الغدير -زنده ياد علامه امينى - اين وصيت براى آن است كه اجتماع بزرگ اسلامى , در آن مكان مقدس با پيشواى حق و رهبر دين آشنا شود و راه ارشاد در پيش گيرد , واز ديگران ببرد و به اين پيشوايان بپيوندد , و اين نهايت حرص بر هدايت مردم است و نجات دادن آنها از چنگال ستم و گمراهى .

شهادت امام باقر ( ع )

حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين ( ع ) زندگى كرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير امامت , نشر و تبليغ فرهنگ اسلامى , تعليم شاگردان , رهبرى اصحاب و مردم , اجرا كردن سنتهاى جد بزرگوارش در ميان خلق , متوجه كردن دستگاه غاصب حكومت به خط صحيح رهبرى و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعى و امام معصوم , كه تنها خليفه راستين خدا و رسول ( ص ) در زمين است , پرداخت و لحظهاى از اين وظيفه غفلت نفرمود .

سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدينه به وسيله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست .

پيكر مقدسش را در قبرستان بقيع - كنارپدر بزرگوارش - به خاك سپردند .

زنان و فرزندان

فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشتهاند : ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق ( ع ) و عبدالله كه مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر بود .

ابراهيم و عبيدالله كه از ام حكيم بودند و هر دو در زمان حيات پدر بزرگوارشان وفات كردند .

على و زينب و ام سلمه كه از ام ولد بودند .

X