صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 184819
تعداد نوشته ها : 212
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان


عطري عجيب از دل اين خانه مي دمد

حسي غريب مي وزد از سمت آسمان

امروز از نگاه زمين اشك جاري است

بغضي شگرف خيمه زده بر گلويمان

رنج راه،سوگ همرهان،اشك وآه و داغ توأمان،قرار از دلتان وتوان از جانتان برده بود.

حق با شما بود بانو!

سختي فراق را توشه اي جز اندوه نيست.

گويي غربت، همزاد ازلي شما خاندان هدايت است؛ غربتي به طول تاريخ، چه در«مدينه»، چه در «قم»؛ چه در «بيت الاحزان»، چه در «بيت النّور»!

آه از اين غربت همزاد،بانو!

آه از اين اندوه شگرف توأمان!

گويي عطر غربت فاطمه عليهاالسلام است پيچيده در شامگاهان بقيع!

اندوه واره گلدسته هايت، آسمان را به گريستن فرا مي خواند و آيينه ها،آرام آرام،دل به سرشك زايران مي سپارند.

آه از اين ماتمي كه بر جان «حَرم» نشسته؛ آسمانِ پوشيده شولاي ماتم! كبوترانِ شكسته بغضِ دمادم! صحن و رواق و گنبد و گلدسته بسته چشم جاري، ميان آينه ها اشك زايران!

كاري، ميان مرثيه ها بغضِ شاعران!

فصل فصلِ غريب اجابت است؛ اينك بخوان زعمق دل اي دردمند عشق: اَلْلّهُمَّ وَ رِضَاكَ وَالَّدارَ الاآخِرَةَ؛ يَا فَاطِمَةُ اِشْفَعي لي فِي الْجَنَّةِ، فَاِنَّ لَكِ عِندَاللّهِ شأْنا مِنَ الشَّانِ.

فصل، فصلِ اجابت است؛ وقت، وقتِ گرفتن حاجات.

الهي، به حق اين سيده معصومه مظلومه، به حق اين غربتْ نوايِ فراق «برادر»، به حق اين خاتونِ فضيلت و تقوا ـ كه فرشتگان، التجا به عظمت «نماز» و شكوه «عصمت»اش مي برند ـ! دعاهايمان را بپذير و در پناهِ آستانِ آسماني اش قرارمان ده!

زايران، نجواكنان، اشك و غربت خويش را در زيارتنامه ها گم مي كنند و دست هاي اميدوار، با تمام نياز، غريبانه هاي معصومانه «ضريح» را لمس مي نمايند!

هر كس، از دردهاي كهنه و نو شكايت مي كند و به اميد درمان، عظمت «بانو» را واسطه شفاي خداوند «جلّ جلاله» قرار مي دهد.

چه صفايي دارد زيارت نيازمندان!

«دهم ربيع الثاني» است؛ ماهي كه در ضمير بهاري اش، خزاني بود و بهار زندگيِ بانو را به برگ ريزانِ خزان سپرد.

حسرتا! چه زود، شهر در فراوانيِ اندوه، پژمرد! چه زود، شوق ميزباني در سويداي دل ها، مُرد!

وسعت اندوهش، عاقبت بر رنجِ تن افزود و شدّت غم، توانِ جان پاكش را فرسود.

آه كه چه لحظات تلخي بود! هنگام وداع است؛ وداعي سخت غريبانه!

آسمان، پله هاي «عروج» را مي آرايد و «بهشت»، منتظر استقبال از خاتون عصمت و عفاف، مي شود!

قزمين، «فاطمه» عليهاالسلام ديگري را از دست داده است و آسمان، نام شهر «قم» را به يكي از شاخه هاي «طوبي» مي آويزد و عرش الهي، به تعظيم و تكريم حضرت مي پردازد.

حضور بهاري و هر چند كوتاه خاتون، از «كوير»، گلستان ساخت

السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ وَليِّ اِاللّه

السَّلامُ عَلَيْكِ يَا اُختَ وَليِّ اِاللّه

السَّلامُ عَلَيْكِ يَا عَمَّةَ وَليِّ اِاللّه

السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَي بن جَعفر عليه السلام

درود خداوند، بر «عظمت» و «عصمت» و «كرامت» شما باد!

بانو! دردمندانيم، جوياي شفا،

دست ما و دامن آيينه ها،

روي ما و آستانِ «هَل اَتي»

دسته ها :
X