صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 184744
تعداد نوشته ها : 212
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

سلام بر حسين و اربعينش، سلام بر اربعين و زائرانش! و سلام بر اندوه هاي دل آنان كه به

 سوغات بر مزار كشتگان، عشق بردند و به مويه نشستند. به شوق زيارت صحن و سراي جان

 فزايت، اربعين شهادتت را به سوگ مي نشينيم، يا حسين!



و اربعين از رازهاي هستي است و اربعين حسين (ع) روز بسط لطف اوست بر پيروان و دوستدارانش. و در مقام حسين (ع) همين بس كه در زيارت اربعينش خطاب به جدشان محمد مصطفي (ص) و پدر بزرگوارشان حضرت علي (ع) و مادر گراميشان فاطمه (س) ميگوييم كه خداوند عزاداري شما را در رثاء حسين (ع) قبول فرمايد.
 

 اربعين در فرهنگ عاشورا

در فرهنگ عاشورا، اربعين به چهلمين شب شهادت حسين بن علي(ع) گفته ميشود كه مصادف با روز بيستم ماه صفر است. از سنتهاي مردمي گرامي داشت چهلم مردگان است، كه به ياد عزيز فوت شده خويش، خيرات و صدقات ميدهند و مجلس ياد بود  بر پا ميكنند، در روز بيستم صفر نيز، شيعيان، مراسم سوگواري عظيمي را در كشورها و شــــهرهاي مختلف به ياد عاشوراي حسيني بر پا ميكنند. عاشقان و پيروان آن امام، در سحال اســـــرار اربعين به ذكر پرداخته و  باران اشكبار  چشم خويش را با مظلوميت حسين و يارانش پيوند مي زنند. اين راه، راه تداوم عشق است و بي گمان هيچگاه بي رهرو نخواهد بود.

 

 نخستين اربعين

در نخستين اربعين شهادت امام حسين (ع)، جابر بن عبدالله انصاري و عطيه عوفي موفق به زيارت تربت و قبر سيد الشهدا شدند. بنا به برخي نقلها، در همان اربعين، كاروان اسراي اهل بيت (ع) دربازگشت از شام و سر راه مدينه، از كربلا گذشتند و با جابر ديدار كردند. البته برخي از مورخان نيز آن را نفي كرده و نپذيرفته اند، از جمله مرحوم محدث قمي در «منتهي الامال» دلايلي ذكر ميكند كه ديدار اهل بيت از كربلا در اربعين اول نبوده است. به هر حال، تكريم اين روز و احياي خاطره غمبار عاشورا، رمز تداوم شعور عاشورايي در زمانهاي بعد بوده است.

  

 اربعين و عرفان

 اربعين از رازهاي هستي، خصوصيت عدد چهل و اسرار نهفته در آن براى ما روشن نيست. البته چه بسا، با توجه به ويژگى ‏هاى انسان، «چهل بار» تكرار يك رفتار پسنديده موجب ملكه  معنوى و تعميق آن رفتار و قابليت نزول فيض خاص خداوند مى ‏شود. در فرهنگ اسلامى هم عدد چهل (اربعين) جايگاه ويژه اى دارد. چله نشينى براى رفع حاجات، حفظ كردن چهل حديث، اخلاص چهل صباح، كمال عقل در چهل سالگى، دعا براى چهل مؤمن، از اين نمونه هاست.

آمده است كه چون حضرت موسي (ع) را قابل استماع كلام بي واسطه خداوند ميكردند چهل روز به خلوت فرستادند و خداوند فرمود: «… و واعدنا موسي اربعين ليله »

پيامبر حكيم (ص) فرمود:

« من اخلص لله اربعين يوماً فجر الله ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه»: هر كس چهل روز فقط براى خداوند تعالى اخلاص چشمه هاي خداوند ورزد حكمت را از قلبش بر زبانش جارى مى‏ سازد.»

صاحب مرصاد العباد، عارف نامي نجم الدين شيرازي نيز گفته است: "و عدد اربعين را خاصيتي است در استكمال چيزها كه اعداد ديگر را نيست."

نماز 
شما را سفارش مي كنم به اينكه نمازهايتان را در بهترين و با فضيلت ترين اوقات آنها به جا بياوريد و آن نمازها با نوافل، 51 ركعت است؛ پس اگر نتوانستيد، 44 ركعت بخوانيد و اگر مشغله هاي دنيوي نگذاشت آنها را به جا آوريد، حداقل نماز توابين را بخوانيد [نماز اهل انابه و توبه هشت ركعت هنگام زوال است]. 
مرحوم علامه طباطبايي و آيت الله بهجت از ايشان نقل مي كنند كه مي فرمودند: اگر كسي نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عاليه نرسد مرا لعن كند. 
مرحوم آقاي سيد هاشم رضوي هندي مي فرمايند: روزي يكي را به محضر آقاي قاضي آوردند كه مثلا آقا دستش را بگيرد و راهنمايي اش كند. مرحوم آقاي قاضي فرموده بودند: به اين آقا بگوييد كه نماز را در اول وقت بخواند.بعد معلوم شد كه آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخير مي انداخته است. 
اما وصيت هاي ديگر، عمده آنها نماز است. مي فرمودند نماز را بازاري نكنيد اول وقت به جا بياوريد با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ كرديد همه چيزتان محفوظ ميماند و تسبيح صديقه كبري سلام الله عليها كه از ذكر كبير به شمار مي آيد و آيت الكرسي در تعقيب نماز ترك نشود. 
  
دعا در قنوت نماز 
آقاي قاضي به شاگردان خود دستور مي دادند اين دعا را در قنوت نماز هايشان بخوانند: اللهم ارزقني حبّك و حبّ ما تحبه، و حبّ من يحبّك، والعمل الذي يبلغني إلي حبّك واجعل حبّك احبّ الاشياء إلي. 
  
قرآن 
آيت الله نجابت مي فرمودند: آيت الله ميرزا علي قاضي به مرحوم آيت الله شيخ علي محمد بروجردي (از شاگردان برجسته آقاي قاضي) فرموده بودند كه: هيچ گاه از قرآن جدا مشو و ايشان تا آخر عمر بر اين سفارش آقاي قاضي وفادار و پايبند بود. هر وقت از كارهاي ضروري و روزمره فارغ مي شد، قرآن مي خواند و با قرآن بود. 
آقاي سيد محمد حسن قاضي مي فرمايند: چند سفارش ايشان عبارت است از: اول روخواني قرآن. مي فرمودند قرآن را خوب و صحيح بخوانيد. توصيه ديگر ايشان راجع به دوره تاريخ اسلام بود. مي فرمودند يك دوره تاريخ اسلام را از ولادت حضرت پيغمبر(ص) تا 255 ه.ق يا 260 ه.ق بخوانيد. و بعد از عمل به اين ها مي فرمودند برو نمازشب بخوان! 
آيت الله قاضي در نامه اي به آيت الله  طباطبايي مي فرمودند: دستورالعمل، قرآن كريم است؛ فيه دواء كل دواء و شفاء كل عله و دوا كل غله علماً و عملاً و حالاً. آن قره العيون مخلصين را هميشه جلوي چشم داشته باشيد و با آن هادي طريق مقيم و صراط مستقيم سير نماييد و از جمله سيرهاي شريف آن قرائت است به حسن صورت و آداب ديگر، خصوص در بطون ليالي... 
و نيز:بر شما باد به قرائت قرآن كريم در شب با صداي زيبا و غم انگيز، پس آن نوشيدني و شراب مؤمنان است. تلاوت قرآن كمتر از يك جزء نباشد. 
  
نماز شب 
اما نماز شب پس هيچ چاره و گريزي براي مؤمنين از آن نيست، و تعجب از كسي است كه مي خواهد به كمال دست يابد و در حالي كه براي نماز شب قيام نمي كند و ما نشنيديم كه احدي بتواند به آن مقامات دست يابد مگر به وسيله نماز شب. 
علامه طباطبايي مي فرمودند: چون در نجف اشرف براي تحصيل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خويشاوندي گاه گاهي به محضر مرحوم قاضي شرفياب مي شدم تا يك روز در مدرسه اي ايستاده بودم كه مرحوم قاضي از آن جا عبور مي كردند. چون به من رسيدند، دست خود را روي شانه من گذاردند و گفتند: اي فرزند! دنيا مي خواهي نماز شب بخوان، آخرت مي خواهي نماز شب بخوان! 
حاج سيد هاشم حداد مي فرمودند: مرحوم آقا خودش اين طور بود و به ما هم اين طور دستور داده بود كه در ميان شب وقتي براي نماز شب برمي خيزيد، چيز مختصري تناول كنيد، مثلاً چاي يا دوغ يا يك خوشه انگور يا چيز مختصر ديگري كه بدن شما از كسالت بيرون آيد و نشاط براي عبادت داشته باشيد. 
  
توسل به ائمه أطهار(ع) 
آيت الله سيد علي آقا قاضي در يكي از نامه هايش چنين مرقوم فرمودند: .... و تمام طرق .... توسل به ائمه أطهار(ع) و توجه تام به مبدأ است. چونكه صد آمد، نود هم پيش ما است. با دراويش و طريق آنها كاري نداريم. طريقه، طريقه علما و فقها است، با صدق و صفا. 
  
توسل به حضرت سيدالشهدا(ع) 
محال است انساني به جز از راه سيدالشهدا عليه السلام به مقام توحيد برسد.سريان فيوضات و خيرات از مسير حضرت سيدالشهدا عليه السلام است و پيشكار اين فضيلت هم حضرت قمر بني هاشم ابالفضل العباس عليه السلام است. 
  
دعا براي فرج امام زمان(ع) 
از آن چيزها كه بسيار لازم و با اهميت است دعا براي فرج حضرت حجت صلوات الله عليه در قنوت نماز وتر است بلكه در هر روز و در همه دعاها. 
  
دل هيچ كس را نرنجانيد! 
ديگر آن كه، گر چه اين حرفها آهن سرد كوبيدن است، ولي بنده لازم است بگويم اطاعت والدين، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترك خدعه و حيله و تقدم در سلام و نيكويي كردن با هر برّ و فاجر، مگر در جايي كه خدا نهي كرده. الله الله الله كه دل هيچ كس را نرنجانيد! 
تا تواني دلي بدست آور     دل شكستن هنر نمي باشد 
  
رفع ناراحتي هاي روحي 
آن مرحوم در هنگام اضطراب و ناراحتي هاي روحي، خواندن اين كلمات را سفارش مي كردند: لا اله الا الله وحده لا شريك له، له الحمد و له الملك و هو علي كل شيء قدير، أعوذ بالله من همزات الشياطين و أعوذ بك ربي من أن يحضرون إن الله هوالسميع العليم: هيچ معبودي جز خداوند يكتاي بي شريك وجود ندارد و ستايش و حكومت مخصوص اوست و او بر هر كاري تواناست. از وسوسه هاي شياطين به خدا پناه مي برم و به تو پناه مي برم اي پروردگارم از اين كه نزد من حاضر شوند. همانا خداوند شنوا و داناست. 
  
حق الناس 
آيت الله نجابت نقل مي كند: وقتي كه بنده مشرف شدم خدمت ايشان فرمودند: هر حقي كه هر كس بر گردن تو دارد بايد ادا كني. خدمت ايشان عرض كردم: مدتي قبل در بين شاگردهايم كه نزد بنده درس طلبگي مي خواندند، يكي خوب درس نمي خواند. بنده ايشان را تنبيه كردم. اذن از وليّ او هم داشتم در تربيت. در ضمن اين جا هم نيست كه از او طلب رضايت كنم. مي فرمودند: هيچ راهي نداري، بايد پيدايش كني. گفتم آدرس ندارم، گفتند بايد پيدا كني. 
آقاي قاضي فرمودند: هر حقي كه برگردنت باشد تا ادا نكني باب روحانيت، باب قرب، باب معرفت باز شدني نيست. يعني اين ها همه مال حضرت احديت است. و حضرت احديت رضايت خود را در راضي شدن مردم قرار داده است. 
  
اوراد و اذكار معمول 
بر شما باد به التزام به وردهاي معمول كه در دسترس هر يك از شماست؛ و سجده معهوده از 500 مرتبه تا هزار بار. 
  
رفتن به مساجد 
زيارت مشهد اعظم براي كسي كه مجاور آنجاست در هر روز، و رفتن به مساجد معظمه در حد امكان و همين طور ساير مساجد، همانا مؤمن در مسجد مانند ماهي در آب است! 
  
زيارت برادران مومن 
زياد به زيارت و ديدار برادران نيك سيرت برويد، چرا كه آنها برادران شما در پيمودن راه و رفيق در مشكلات هستند. 
  
رفع گرفتاري 
علامه لاهيجاني انصاري روزي از ايشان پرسيدند كه در مواقع اضطرار و گرفتاري چه در امور دنيوي و يا در امور اخروي و بن بست كارها به چه ذكري مشغول شويم تا گشايش يابد؟ در جواب فرمودند: پس از 5 بار صلوات و قرائت آية الكرسي در دل خود بدون آوردن به زبان بسيار بگو: 
«اللهم اجعلني في درعك الحصينة التي تجعل فيها من تشاء: بار پروردگارا! مرا در حصن و پناهگاه خود و در جوشن و زره محكمت قرار بده كه در آن هر كس را كه بخواهي قرار مي دهي تا گشايش يابد.» 
  
حديث عنوان بصري 
آيت الله سيد محمد حسين حسيني تهراني در كتاب روح مجرد مي فرمايند: آقاي قاضي براي گذشتن از نفس اماره و خواهش هاي مادي و طبعي و شهوي و غضبي كه غالباً از كينه و حرص و شهوت و غضب و زياده روي در تلذذات بر مي خيزد، روايت عنوان بصري را دستور مي دادند به شاگردان و تلامذه و مريدان سير و سلوك إلي الله، تا آن را بنويسند و بدان عمل كنند. يعني يك دستور اساسي و مهم، عمل طبق مضمون اين روايت بود. و علاوه بر اين مي فرموده اند بايد آن را در جيب خود داشته باشند و هفته اي يكي، دو بار آن را مطالعه نمايند. 
  
دعاي كميل و زيارت جامعه 
آقاي سيد محمد حسن قاضي مي فرمايند: ايشان خصوصاً سفارش مي كردند كه دعاي كميل را در شب هاي جمعه بخوانيد و خواندن زيارت جامعه (در اواخر مفاتيح الجنان مذكور است) را در روزهاي جمعه تأكيد داشتند. 
  
حضور قلب 
حجت الاسلام آقاي دكتر مرتضي تهراني مي فرمايند: آيت الله قاضي در پاسخ شخصي كه از ايشان تقاضاي سفارش كرد، فرمودند: 
قلم و كاغذ از جيبت درآور و بنويس: 
سررشته دولت اي برادر به كف آر      وين عمر گرانمايه به خسران مسپار 
يعني همه جا با همه كس در همه جا         مي دار نهفته چشم دل جانب يار 
  
توصيه به توبه و استغفار 
برادران عزيزم! خداوند متعال شما را براي طاعتش موفق نمايد هشيار باشيد كه به ماههاي حرام وارد شده ايم، پس چه بزرگ است و تمام نعمتهاي باري تعالي بر ما؛ پس قبل از هر چيز بر ما واجب و لازم است كه توبه نمائيم با شرائط لازم و نمازهاي ويژه، سپس از گناهان كبيره و صغيره به قدر توان دوري نماييم. 
پس شب جمعه يا روز شنبه نماز توبه بخوانيد شب جمعه يا روز آن سپس روز يكشنبه از روز دوم ماه اعاده كنيد آن را. سپس ملازم باشيد به مراقبه صغري و كبري و محاسبه و معاقبه نفس به آنچه كه شايسته و لازم است. [منظور از مراقبه صغري، محاسبه نفس است از جهت صدور گناه و خطا حتي ترك مستحبات و ارتكاب مكروهات و مراقبه كبري، دوام ذكر و توجه و عدم غفلت در حد امكان]. پس همانا در آن يادآوري براي كسي است كه اراده دارد متذكر شود يا از خدا بترسد. سپس به دلهايتان توجه نمائيد و مرضهايي كه در اثر گناه است مداوا كنيد و به وسيله استغفار، عيبهاي بزرگ تان را كوچك و كم نمائيد. 
  
مرحوم قاضي به همه سفارش مي كردند اين ذكر را قرائت كنند: استغفر الله الذي لا اله الا هو من جميع ظلمي و جوري و إسرافي علي نفسي و أتوب إليه: از خداوند كه معبودي جز او نيست به خاطر تمامي ظلم ها و گناهانم و ستمي كه بر خود روا داشته ام طلب بخشش مي كنم و به سوي او باز مي گردم. 
  
برآورده شدن حاجت 
مرحوم قاضي قرائت دعاي زير (دعاي سريع الاجابه، مفاتيح الجنان) را به مدت چهل شب، هر شب يك تا صد بار براي برآورده شدن حاجت سالكان درگاه الهي مفيد مي دانستند: إلهي كيف أدعوك و أنا أنا و كيف أقطع رجايي منك و أنت أنت؟ إلهي أذا لم أسئلك فتعطين فمن ذاالذي أدعوه فيعطيني؟ ألهي إذا لم أدعك فستجيب لي، فمن ذاالذي أدعوه فيستجيب لي؟ إلهي إذا لم أتضرع إليك فترحمني فمن ذا الذي أتضرع إليه فيرحمني؟ إلهي فكما فلقت البحر لموسي و نجيته أسئلك أن تصلي علي محمد و آل محمد و إن تنجيني مما أنا فيه و تفرج عني فرجا عاجلا غير أجل بفضلك و رحمتك يا أرحم الراحمين. 
  
عرضه خود به اميرالمؤمنين 
حاج سيد عبدالكريم كشميري(ره) مي فرمايد: روزي با آقا سيد مهدي قاضي، فرزند استادم آقا ميرزا علي قاضي (ره) در مسجد هندي نشسته بوديم. ايشان گفت: شما كه در برخي امور ماهر و متبحر هستيد بگوييد پدرم به من چه وصيتي كرده است؟ من بلافاصله به پشت بام مسجد رفتم و تأملي كرده، ذكري بر زبان راندم. به دلم الهام شد آقاي قاضي به وي دو نصيحت كرده است: اول اين كه هر روز خودت را بر اميرالمؤمنين عليه السلام عرضه كن و ديگر اين كه اگر فقر و فاقه به تو فشار آورد به قصد كمك مالي، به منازل و بيوت مراجع نرو. 
  
دعاي «يا من احتجب...» 
آقاي سيد هاشم حداد در موقع خوابيدن دعاي اللهم يا من إحتجب بشعاع نوره... را قرائت مي كردند و چه بسا مي شد كه در قنوت نماز مي خواندند. و چون از بعضي از شاگردان ديگر مرحوم قاضي شنيده شده است، معلوم مي شود اصلش از مرحوم قاضي بوده است. 
اين دعا با مختصر اختلافي در لفظ، در مهج الدعوات ص 108 مرحوم سيد بن طاووس موجود است كه آن را از محمد ابن حنيفه از رسول خدا (ص) روايت نموده است و براي آن آثار و خواص عجيبي را نقل كرده است. 
  
تقويت حافظه 
آن مرحوم براي تقويت حافظه، خواندن آيت الكرسي و معوذتين (دو سوره مباركه ناس و فلق) را سفارش مي فرمودند. 
  
مدد از روح بزرگان 
آقاي قاضي(ره) به همه توصيه مي كردند كه: اگر قبري از امام زادگان يا علما و بزرگان در اطرافتان يا شهرتان است حتماً برويد. 
  
عمل به دانسته ها 
برو آنچه از نيكي كه مي داني درست عمل كن؛ در نهايت دقت و سعي، بدان كه تو عارف خواهي بود. 
  
كليد سعادت دنيا و آخرت 
سيد علي آقا قاضي در يكي ديگر از نامه هايش چنين مي نگارد: بسم الله الرحمن الرحيم، بعد حمدالله جل شأنه و الصلاة والسلام علي رسوله و آله؛ حضرت آقا! تمام اين خرابي ها كه از جمله است وسواس و عدم طمأنينه، از غفلت است؛ و غفلت كمتر مرتبه اش، غفلت از اوامر الهيه است و مراتب ديگر دارد كه به آنها إن شاء الله نمي رسيد و سبب تمام غفلات، غفلت از مرگ است و تخيل ماندن در دنيا؛ پس اگر مي خواهيد از جميع ترس و هراس و وسواس ايمن باشيد دائماً در فكر مرگ و استعداد لقاء الله تعالي باشيد و اين است جوهر گرانبها و مفتاح سعادت دنيا و آخرت؛ پس فكر و ملاحظه نمائيد چه چيز شما را از او مانع و مشغول مي كند، اگر عاقلي! 
  
و به جهت تسهيل اين معني چند چيز ديگر به سر كار بنويسد بلكه از آنها استعانتي بجوئي: 
اول بعد از تصحيح تقليد يا اجتهاد مواظبت تامه به فرائض خمسه و سائر فرائض در احسن اوقات؛ 
و سعي كردن كه روز به روز خشوع و خضوع بيشتر گردد؛ 
و تسبيح صديقه طاهره صلوات الله عليها بعد از هر نماز؛ 
و خواندن آيه الكرسي كذلك ؛ 
و سجده شكر و خواندن سوره يس بعد از نماز صبح؛ 
و واقعه در شبها؛ 
و مواظبت بر نوافل ليليه؛ 
و قرائت مسبّحات در هر شب قبل از خواب و خواندن معوذات در شفع و وتر و استغفار هفتاد مرتبه در آن و ايضاً بعد از صلاة عصر؛ 
و اين ذكر را بعد از صلوات صبح و مغرب يا در صباح و عشاء ده دفعه بخوانيد: لا إله إلا الله وحده لا شريك له، له الحمد و له الملك و هو علي كل شيء قدير، أعوذ بالله من همزات الشياطين و أعوذ بك ربي أن يحضرون إن الله هو السميع العليم. 
مدتي به اين مداومت نمائيد بلكه حالي رخ دهد كه طالب استقامت شويد إن شاء الله تعالي.

دسته ها : مذهبي - قرآن

 

آن كسي كه مي‌داند چه كار مي‌كند و آگاهانه به انجام عمل خلاف مي‌پردازد در منابع ديني و فرهنگي از جمله ادبيات و ... هر جامعه‌اي مورد نكوهش قرار گرفته و مي‌گيرد، زيرا آسيبي كه چنين فرد و يا افرادي به كيان مادي و بويژه معنوي يك جامعه وارد مي‌كنند بسيار است.

 آيه 87 از سوره آل عمران در ارتباط با گناه دانشمندان و راهنمايي غلط از سوي آنان نسبت به مردم و اطرافيان آنان صحبت مي‌كند.

متن و ترجمه آيه 87 سوره آل‌عمران و بخش‌هايي از مفاهيم مرتبط با موضوع گناه دانشمندان برگرفته از اين آيه به شرح زير است:

 

متن آيه:

«وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ مَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ يَقُولُونَ عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ»

ترجمه آيه:

"و همانا از ايشان (اهل كتاب) گروهي هستند كه زبان خود به خواندن كتاب (و دست نوشته‌ خودشان چنان) مي‌چرخانند كه شما گمان مي‌كنيد آن كتاب آسماني است، در حالي كه از كتاب نيست و مي‌گويند: آن (چه ما مي‌خوانيم) از جانب خداست،‌ در حالي كه از جانب خدا نيست و آنها آگاهانه بر خداوند دروغ مي‌بندند."

بخشي از مفاهيم اين آيه:

گناه علما و دانشمندان بي‌تقوا چند برابر است،‌ زيرا:

الف) مردم را به اشتباه مي‌اندازند. «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ»

ب) به خداوند دروغ مي‌بندند. «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»

ج) حركت آنان آگاهانه بوده است. «وَهُمْ يَعْلَمُونَ»

دسته ها : مذهبي - قرآن - گناه

امروز، سه‌شنبه 5 دي ماه (25دسامبر) مصادف با ميلاد حضرت عيسي مسيح (ع) چهارمين پيامبر اولوالعزم است. پيامبري كه علاوه بر موعظه كردن، بيماران را شفا مي‌داد و ارواح خبيث را از روان جن زدگان‏ بيرون مي‌راند؛ ياور مستضعفان و محرومان اجتماعي بود، به زنان و كودكان بسيار احسان‏ مي‌كرد و با سخت‌گيري‌هاي برخي از فريسيان و تندروي‌هاي انقلابي «متعصبان» مخالف بود.

 

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، واژه عيسي در زبان عبري به معناي «خدا كمك مي‌كند» و مسيح به معناي « نجات دهنده » است كه به زبان يوناني به « كريستوس » ترجمه شده به همين دليل به پيروان مسيح « كريستيان» مي‌گويند.

 

درقرآن كريم نام حضرت مسيح 23 مرتبه با اسم عيسي، 11 بار با نام مسيح و 2 مرتبه به وصف « ابن مريم » آمده است. عيسي كه صاحب كتاب انجيل است، در «بيت اللحم» در جنوب اورشليم، از مادري پاك به نام مريم زاده شد.

 

در آيه 45 سوره آل عمران مي‌خوانيم كه فرشتگان اينگونه به حضرت مريم نويد داده‌اند « خدا تو را به كلمه خود بشارت مي‌دهد كه نامش مسيح (عيسي) پسر مريم است، كه در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان (درگاه خدا) است. و با خلق در گهواره سخن مي‌گويد بدان گونه كه در سنين بزرگي، و او از جمله نيكويان جهان است».

 

در سوريه مريم نيز مي‌خوانيم كه « و يادكن در كتاب خود احوال مريم را آنگاه كه از كسانش در جايگاهي شرقي كناره گزيد و ميان خود و آنان پرده‌ها كشيد پس ما روح خود را (روح القدوس كه فرشته اعظم است) بر او فرستاديم و او در صورت بشري زيبا و راست اندام بر او ظاهر شد.

 

مريم گفت: من از تو به خدايي رحمان پناه مي‌برم، اگر پرهيزگار باشي.

 

گفت: من فرستاده پروردگار توام، آمده‌ام تا تو را پسري بخشم بسيار پاكيزه و پاك سيرت.

 

مريم گفت: از كجا مرا پسري تواند بود در صورتي كه دست بشري به من نرسيده و كار ناشايسته‌اي هم نكرده‌ام؟

 

گفت: اين‌چنين كار البته خواهد شد خدايت فرموده كه بسيار بر من آسان است ( تا قدرت ما را برآن دريابي) و تا اين پسر را آيت بزرگ و رحمت واسع خود براي خلق گردانيم و قضاي الهي بر اين كار رفته است.

 

پس مريم ( به مشاهده جبريئل در گريبانش نسيم اهتزازي يافت و ) به آن پسر بار برداشت و( براي آنكه از سرزنش قوم جاهل بركنار باشد) با آن به مكاني دور خلوت گزيد. آنگاه درد زاييدن او را به كنار درخت خرمايي كشانيد ( و از شدت حزن و اندوه با خود ) گفت اي كاش من از اين پيش مرده بودم و از صفحه عالم به كلي نامم فراموش شده بود.

 

پس از زير آن درخت ( روح‌القدوس با فرزندش عيسي) او را ندا كرد كه غمگين مباش كه خداي تو از زير قدم تو چشمه آبي جاري كرد. شاخ درخت را به سوي خود حركت ده تا از آن بر تو رطب تازه فرو ريزد. پس از اين رطب تناول كن و از اين چشمه آب بياشام و چشم خود ( به عيسي) روشن دار، و هركس از جنس بشر را كه بيني( با اشاره) با او بگو: براي خداي رحمن نذر روزه ( سكوت) كرده‌ام و امروز با هيچ انساني سخن نخواهم گفت.

 

آنگاه كودك را برداشته نزد قوم خود آورد.

 

گفتند: اي مريم عجب كاري منكر و شگفت‌آور كردي! اي خواهر هارون، تو را نه پدري ناصالح بود و نه مادري بدكار.

 

مريم با اشاره حواله به طفل كرد، آنها گفتند: ما چگونه با طفل در گهواره سخن گوييم؟ آن طفل ( به امر خدا به زبان آمد و ) گفت: همانا من بنده خاص خدايم كه مرا كتاب آسماني و شرف نبوت عطا فرمود. و مرا هركجا باشم مايه بركت و رحمت گردانيد، و تا زنده‌ام به عبادت نماز و زكات سفارش كرد. و مرا نيكوكار به مادرم ساخت و مرا ستمكار و شقي نگردانيد. و سلام حق بر من است روزي كه به دنيا آمدم و روزي كه از جهان بروم و روزي كه ( براي زندگي ابدي) باز زنده برانگيخته شوم.

 

اين است ( قضيه) عيسي‌بن مريم كه مردم در امر خلقتش شك و ريب دارند، اكنون به سخن حق و صواب، حقيقت حالش بيان گرديد. خدا را هرگز نشايد كه فرزندي اتخاذ كند،‌ كه وي منزه از آن است،( او قادري است كه ) چون حكم نافذش به ايجاد چيزي تعلق گيرد همين كه گويد:« موجود باش» بي‌درنگ آن چيز موجود مي‌شود. خداي يكتا پروردگار من و شماست، او را پرستيد كه راه راست همين راه خداپرستي است. آن گاه طوايف مردم (يعني نصاري) در ميان خود(درباره مسيح پسر مريم) اختلاف كردند ( برخي او را از كفر و جهل، خدا دانستند و برخي پسر خدا و برخي پسر يوسف نجارش خواندند) پس واي بر اين مردم كافر از حضور در آن روز بزرگ قيامت. روز محشر كه خلق به سوي ما باز آيند چقدر شنوا و بينا شوند!

دسته ها : حضرت مسيح

دعايي كه خود آن حضرت تعليم فرمودند

 و آن چنين است كه ابوالحسن محمد بن احمد بن ابي الليث گويد از ترس كشته شدن فرار كرده بمقابر قريش پناه بردم شب در عالم رويا حضرت صاحب الزمان دعائي بمن تعليم فرمود، چون بيدار شدم آن دعا را خوانده و از كشتن نجات يافتم و آن دعا اين است: اللهم عظم البلاء و برح الخفاء و انقطع الرجاء و انكشف الغطاء و ضاقت الارض و منعت السماء و اليك يا رب المشتكي و عليك المعول في الشده و الرخاء اللهم (فصل خ) صل علي محمد و آل محمد اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم فعرفتنا بذلك منزلتهم ففرج عنا بحقهم فرجا عاجلا قريبا كلمح البصر او هو اقرب (من ذلك خ) يا محمد يا علي اكفياني فانكما كافياي و انصراني فانكما ناصراي يا مولاي يا صاحب الزمان الغوث الغوث الغوث ادركني ادركني ادركني راوي گويد: حضرت هنگام گفتن يا صاحب الزمان اشاره بسينه مبارك خود كرد (يعني صاحب الزمان منم) (نجم الثاقب باب هفتم حكايت 24.)

 نماز امام زمان

 نماز آن حضرت هر گاه خواستي آن را بخواني دو ركعت نيت مي كني نماز توسل بامام زمان و در هر ركعت چون به اياك نعبد و اياك نستعين رسيدي آن را صد مرتبه تكرار مي كني و بعد از آن بقيه حمد و سوره قل هو الله احد را خوانده و به ركوع مي روي و ذكر ركوع و سجود را در هر دو ركعت هفت مرتبه مي گوئي و بعد از فراغ و تمام شدن نماز بلا فاصله اين دعا را مي خواني: اللهم عظم البلاء و برح الخفاء و انكشف الغطاء و ضاقت الارض و منعت السماء و اليك يا رب المشتكي و عليك المعول في الشده و الرخاء اللهم صل علي محمد و آل محمد الذين امرتنا بطاعتهم و عجل الله فرجهم بقائهم و اظهر اعزازه يا محمد يا علي يا علي يا محمد اكفياني فانكما كافياي يا محمد يا علي يا علي يا محمد انصراني فانكما ناصراي يا محمد يا علي يا علي يا محمد احفظاني فانكما حافظاي يا مولاي يا صاحب - الزمان يا مولاي يا صاحب الزمان يا مولاي يا صاحب الزمان الغوث الغوث الغوث، ادركني ادركني ادركني الامان الامان الامان (فوز الاكبر از جمال الاسبوع ص 46).

 بعضي از ادعيه مجرب

 همان طور كه در تذكرات قبل مذكور گرديد انسان هر گونه و با هر زبان مي تواند با مولاي خود صحبت كند امام واردي وجود دارد كه تجربه شده و سزاوار است شخص مستغيث آنها را در نظر داشته باشد و بعضي از آنها چنين است:]

1 - خواندن اين دعا موثر است: يا محمد يا علي يا فاطمه و بنيها صلوات الله عليهم يا صاحب الزمان ادركني يا فارس الحجاز ادركني يا ابا القاسم المهدي ادركني و لا تهلكني (تحفه الطالب ص 131).

2- خواندن اين كلمات كه خود آن حضرت به ملا قاسم رشتي در تخت فولاد اصفهان تعليم فرمودند و ايشان نوشتند  شماره صفحه: يا محمد يا علي يا فاطمه يا صاحب الزمان ادركني و لا تهلكني (دار السلام عراقي ص 318).

3- آن چه كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله به - ابوالوفاي شيرازي تعليم فرمودند كه وقتي شمشير بگلويت رسيد به آن حضرت استغاثه كن كه تو را پناه مي دهد آن شخص هم عرضه داشت: يا مولاي يا صاحب الزمان انا مستغيث بك ابوالوفا گويد: يك مرتبه ديدم شخص اسب سواري كه در دستش حربه اي آهنين بود از آسمان فرود آمد عرضه داشتم: يا مولاي كفايت كن مرا از آن كه مرا اذيت مي كند، فرمود: كفايت كردم، پس فردا صبح فورا ابوالوفا را از زنجيرها و زندان نجات دادند وقتي از او سوال كردند به كه استغاثه كردي؟ گفت: به كسي كه غياث المستغيثين است... ((سراج الشيعه مامقاني ص 298).

4- بعضي از علماي اعلام گفته اند كه در صحرا يا مكان وسيع خلوت با سر برهنه بگويند: يا ابا القاسم اغثني، يا ابا صالح المهدي ادركني ادركني و لا تدعني فاني ذليل عاجز

5 - باز علما گفته اند شخص مستغيث اين كلمات را بگويد: (يا موعود المنتظر انظر الي المحتضر)

6- در السنه مومنين اين عبارت براي استغاثه بان حضرت جاري مي شود: [المستغاث بك يا صاحب الزمان] (3 مورد آخر در ص 55 فوز الاكبر) مولف محترم فوز الاكبر گويد: سه قسم اخير هم مظنون است كه در خواب يا بيداري خود حضرت روحي فداه به كسي تعليم فرموده باشند (با كم و بيش عبارات)

 رفتن به مكانها و مقامات مربوط به آن حضرت و متوسل شدن

 اين مطلب مسلم است كه حضرت ولي عصر روحي فداه به مكانهاي مقدس تشريف فرما مي شوند زيرا اولا: خود اهل بيت عليهم السلام بما دستور فرموده اند كه باين مكانهاي مقدس برويم و ثانيا: آن حضرت در آن مكانها ديده شده اند و بواسطه قدوم مبارك آن حضرت بقدس و معنويت آن مكانها افزوده شده است و مي توان آنها را چنين شمرد: مكه، مدينه، نجف اشرف، وادي السلام، كربلا، سامرا، كاظمين مشهد الرضا عليه السلام، قم كه مطلقا حرم و خانه خودشان است و مسجد صاحب الزمان كه مشهور به مسجد جمكران است و مقام حضرت در حله و مقام ايشان در تبريز (تحفه المهديه ص 199) و محل قبور صلحا و امام زادگان و قبور شيعيان و مساجد و حسينيه ها و ساير مكانهاي مربوط و مورد نظر ائمه عليهم السلام.

 عريضه نوشتن خدمت آن حضرت

 پنجمين راهي كه براي توسل بامام عصر ارواح - العالمين له الفداء تذكر داده مي شود توسل بوسيله عريضه است كه علماي بزرگ مانند مرحوم كفعمي و محقق سبزواري و مرحوم مجلسي و ديگران در كتب خود نوشته اند و آن بدين ترتيب است كه شخص اين عريضه را مي نويسد و قرار مي دهد بر قبر امام يا اين كه در گل پاك قرار داده و در چاه آب يا نهر جاري مي اندازي و صورت عريضه چنين است:

 بسم الله الرحمن الرحيم

 كتبت يا مولاي صلوات الله عليك مستغيثا و شكوت ما نزل بي مستجيرا بالله عز و جل ثم بك من امر قد دهمني و اشغل قلبي و اطال فكري و سلبني بعض لبي و غير خطير نعمه الله عندي اسلمني عند تخيل وروده الخليل و تبرء مني عند ترائي اقباله الي الحميم و عجزت ن دفاعه حيلتي و خانني في تجمله صبري و قوتي فلجات فيه اليك و توكلت في المسئله لله جل ثناءه عليه و عليك في دفاعه عني علما بمكانك من الله رب العالمين ولي التدبير و مالك الامور واثقا بك في الشفاعه اليه جل ثناءه في امري متيقنا لاجابته تبارك و تعالي اياك باعطاء سولي و انت يا مولاي جدير بتحقيق ظني و تصديق املي فيك في امر كذا و كذا (و بجاي كذا و كذا حاجت خود را ذكر كند) فيما لا طاقه لي بحمله و لا صبر لي عليه و ان كنت مستحقا له و لاضعافه بقبيح افعالي و تفريطي في الواجبات التي لله عز و جل فاغثني يا مولاي صلوات الله عليك عند اللهف و قدم المسئله لله عز و جل في امري قبل حلول التلف و شماته الاعداء فبك بسطه النعمه علي و اسئل الله جل جلاله لي نصرا عزيزا و فتحا قريبا فيه بلوغ الامال و خير المبادي و خواتيم الاعمال و الامن من المخاوف كلها في كل حال انه جل ثناءه لما يشاء فعال و هو حسبي و نعم الوكيل في المبدء و المال سپس در موقع انداختن، نام يكي از چهار نايب خاص آن حضرت را در غيبت صغري كه عثمان بن عمرو و محمد بن عثمان و حسين بن روح و علي بن محمد سمري بودند باين ترتيب مي برد: (مثلا) يا حسين بن روح سلام عليك اشهد ان وفاتك في سبيل الله و انك حي عند الله مرزوق و قد خاطبتك في حياتك التي لك عند الله عز و جل و هذه رقعتي و حاجتي الي مولانا عليه السلام فسلمها اليه فانت الثقه الامين (تحيه الزائر مرحوم نوري ص 318)

در خاتمه اين مختصر، صحت و سلامتي و پيروزي مسلمين جهان بالاخص علاقمندان بحضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را از خداوند متعال خواهانم و اميد است هر چه زودتر بظهور آن حضرت جهان را مملو از عدالت بفرمايد و باشخاص خير و وظيفه شناس همچون مومني كه مسبب انتشار اين جزوه است خير دنيا و آخرت مرحمت بفرمايد و ايشان را بظهور آن حضرت نائل گرداند. محب محبين المهدي محمد باقر شريعت پناه اصفهاني مقيم تهران شهر رجب المرجب سال 1398 هجري قمري

ديشه و تفكّر، هويت انسان را رقم مي زند و سعادت و كاميابي در زندگي، در پرتو همين انديشه است. هيچ زماني از تاريخ زندگي بشر، بدون انديشه نبوده است و در اين ميان، نوآوري ها و تفاوت انديشه ها، جلوه هاي زيبايي را در قالب هاي مختلف، به وجود آورده است كه از آن ميان مي توان به معماري و هنر و ديگر مصنوعات مادّي و فرهنگي اشاره كرد.

با اين همه، متأسّفانه، تقليدهاي بي چون و چرا، خرافه پرستي و ظاهرگرايي، حسادت، روزمرّگي و مُدپرستي، نتيجه دوري از عقل و تعقّل و انديشه و قصّه غم انگيز به حاشيه راندن آنهاست.

در قرآن كريم ـ كه يكي از منابع دين محسوب مي شود ـ، استفاده از عقل ـ كه انديشه درست و دقيق را براي ما به ارمغان مي آورد و مجهولات را معلوم مي كند ـ، همه جا مورد توجّه است. قرآن كريم، منابع و راه ها و ابزار شناخت و معرفت به خود و جهان را معرّفي و هر كدام را ارزش گذاري مي كند. به طور مثال، به ناتوان بودن شناخت حسّي (حواس پنجگانه) در درك همه حقايق، اشاره مي كند و ايه 103 از سوره انعام (چشم ها او را نمي بيند)، بر همين نكته تأكيد دارد. همين طور، تأكيد بر تعقّل و تدبّر نيز مدّ نظر قرآن كريم است كه در اين نوشتار، به آن مي پردازيم.

 

عقل چيست؟

معناي لغوي عقل، عبارت است از: فهم، تدبير، قوّه استدلال و تطبيق و راهيابي و حسابگري.1 عقل در اصطلاح قرآن، موهبت و نعمتي الهي است كه آدمي را به سوي حق، هدايت مي كند و از گمراهي، نجات مي دهد؛ زيرا انسان با عقل خود، نيكوترين سخن را مي شنود و از آن پيروي مي كند.2

 

فراخواني قرآن به تعقّل

خداوند در قرآن كريم، تقريباً در شصت ايه، به موضوعي خاص اشاره مي كند و بعد، بيان مي دارد كه اين موضوع را طرح كرديم تا درباره آن، تعقّل كنيد و يا در اياتي از ديگران استدلال مي طلبد يا خودش استدلال عقلي ترتيب مي دهد.3

به طور كلّي، در قرآن، 49 بار از مشتقّات «عقل»، 24 مرتبه كلمه «تعقلون» و 22 بار كلمه «يعقلون» و همين طور «يعقلها» و «تعقل» و «عقلوه» هر كدام يك بار استفاده شده اند كه همگي از مادّه «عقل» هستند.4

علاوه بر اين موارد، در قرآن، الفاظي كه مربوط به ادراكات ديگر ذهني هستند، نيز فراوان اند و از مرز بيست تعبير مي گذرند، از جمله تعبيراتي از قبيل: درك، فكر، يقين، لُب، تدبّر، ذكر، حساب، شعور، نظر، فهم، تذكّر، عرفان، درايت، زَعم، علم و بصيرت.5

از اياتي كه صراحتاً انسان ها را به تفكّر و تأمّل فراخوانده است، مي توان به اين ايات اشاره كرد: «بشارت ده به بندگان من؛ آنها كه سخن ها را مي شنوند و از نيكوترين آنها پيروي مي كنند. آنان، كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده و خردمندان اند»6، «و گفتند اگر ما گوشي شنوا داشتيم و يا تعقّل مي نموديم، از دوزخيان نبوديم»7 و «اين گونه مثال ها را براي مردم زديم و البته جز دانايان، آنها را درنمي يابند و درك نمي كنند».8

به تعبير علّامه سيد محمّد حسين طباطبايي، «اين ايات و صدها مورد مشابه ديگر، همه و همه، نشان دهنده تأكيد و اهتمام فراوان و قابل ملاحظه اين كتاب الهي به علم، تعقّل و تفكّر است. پس قرآن، فراخواني است به جهان پرنور عقلانيت و فراري از تاريك خانه جهل».9

 

آگاهي و مسئوليت

بر اساس قرآن، انسان در برابر آگاهي هايش مسئول است و مؤاخذه مي شود و از آن جا كه زندگي انساني، مبتني بر انديشه و عقل است، تنها كساني كه فاقد عقل هستند، مسئوليتي ندارند و ديگران بايد در دنيا و آخرت، پاسخگو باشند: «ايا آنها كه مي دانند و آنها كه نمي دانند، يكسان اند؟»، 10«سپس درباره نعمت ها، از شما پرسيده خواهد شد»،11 «و درباره همه آنچه [در دنيا] انجام مي داديد، پاسخگو خواهيد بود»،12«همانا گوش و چشم و قلب، درباره شان پرسش خواهد شد»13 و «نگاهشان داريد كه آنها بايد پاسخگو باشند».14

پس هر اندازه كه اين عنصر عقل و درك و انديشه (آگاهي) در فرد يا اجتماعي قوي تر باشد، مسئوليت هم بيشتر و البته زندگي، انساني تر خواهد بود و هر چه از اين نعمت و موهبت الهي، دورتر باشيم، به زندگي حيواني، نزديك تر مي شويم؛ چه بسا تأكيد بيش از حدّ ايات، بر عقل و تعقّل، مربوط به همين موضوع باشد و كلام علّامه طباطبايي در تفسير الميزان (كه: اگر در ايات الهي تتبّع كني، شايد بيش از سيصد ايه مي يابي كه متضمّن دعوت مردم به تفكّر و تعقّل باشد و يا رسول گرامي، استدلال عقلي كرده است يا از ديگران استدلال مي طلبد)، ما را به اين اهمّيت رهنمون مي سازد.15

به علاوه، اين تأكيدات بر خِردگرايي و تعقّل، بطلان ادّعاهاي مربوط به عدم سازگاري علم و عقل، بايمان را مشخّص مي كند، چه از آن عدّه كه مي گويند بايدتنها دل و قلب را به راه انداخت تا نور خدا در آن راه يابد (حال آن كه عقل و تعقّل و انديشه هم در قرآن، مورد ستايش است) و چه از عدّه ديگري كه تنها علم و عقل را ملاك شناخت و راه گشاي عمل و زندگي مي گيرند و همه بخش هاي ديگر دين را با علم و عقل، توجيه و تفسير مي كنند (در حالي كه در قرآن، از: قلب، الهام، حكمت، فطرت، نور و... نيز به عنوان وسيله يا منبع شناخت و هدايت، سخن رفته است).

 

استدلال هاي مبتني بر عقلانيت در قرآن

1 . استفاده از نظام علّت و معلولي: قرآن با اين اصل كه هر واقعه و حادثه اي حتماً علّتي دارد، انسان ها را به عبرت گرفتن از احوال اقوام گذشته (پيشينيان) دعوت مي كند كه اين هم به طور غير مستقيم، تاييد عقل است؛ چرا كه عقل، درك مي كند كه هر معلول و اتّفاقي، علّتي دارد و با تعقّل و تأمّل بر روي اقوام گذشته، مي توان علّت سرنوشت خوب يا بد آنها را درك كرد.

2 . بيان حكمت و علّت احكام: يكي ديگر از دلايلي كه مي گوييم قرآن، به تعقّل اعتبار مي دهد، ذكر فلسفه احكام است كه مثلاً حكمت و هدف روزه را رسيدن به تقوا بيان مي كند و از انسان مي خواهد تا درباره احكام، انديشه كند.

3 . مبارزه با لغزش هاي عقل: دليل ديگر براي اهميت عقل در قرآن، شناخت موانع عقل گرايي است كه قرآن، آنها را مطرح مي كند، مثل: پيروي از هوا و هوس،16 پيروي از ظنّ و گمان،17 تقليد كوكورانه،18 ناديده گرفتن فطرت و... كه همگي مذموم شمرده شده اند.19

 

عقل گرايي و خرافات

كساني كه خود را از تفكّر و تعقّل، دور نگه مي دارند و به شناخت نمي رسند، مورد نكوهش قرآن هستند. به همين دليل، خداوند بيان مي دارد كه: «بسياري از جنّ و انس را براي دوزخ آفريديم؛ چرا كه عقل هايي دارند كه با آن نمي فهمند»20 و يا «[خداوند،] پليدي را براي مردمي مقرّر كرده است كه عقل را به كار نمي گيرند».21

اين نكوهش مي تواند به خاطر آسيب هايي باشد كه عدم تفكّر و تعقّل ايجاد مي كند؛ چرا كه تعقّل نكردن، پيامدهايي دارد كه خود، واسطه راهيابي به دوزخ اند. براي مثال مي توانيم به: جهل و تعصّب و خرافات و برخي باورهاي غلط عاميانه اشاره كنيم.

پيروي كردن از ظنّ و گمان و هوا و هوس و تقليد كوركورانه، عقل گرايي و تعقّل را تهديد مي كند و همين عامل مي تواند به توليد خرافه و گرايش به خرافه گرايي بينجامد. در صورت به كار نبستن عقل و استدلال در مسائل مختلف زندگي، حتّي در امور جزئي و پيش پا افتاده، زندگي، نظم و منطق خود را از دست مي دهد و دچار مشكل و چالش مي شود، در حالي كه با به كارگيري عقل و استدلال، نه تنها از مشكلات در امان هستيم و آسان تر به راه حل مي رسيم، بلكه خرافه نيز ريشه كن خواهد شد.

خداوند مي فرمايد: «گويند: اي خدا! ما بزرگان و پيشوايان خود را اطاعت كرديم كه ما را به راه ضلالت كشيدند».22 در اين ايه، تأكيد بر اين است كه تقليد كوركورانه و عدم توجّه به عقل، مي تواند هر چيز ناحقّ و ناصواب (خُرافه) را درست جلوه دهد و زندگي فرد را تباه كند.

 

سخن آخر

عقل، همواره مورد تأكيد و تاييد قرآن كريم بوده است و خود قرآن نيز از استدلالات عقلاني استفاده مي كند و برخي موانع تعقّل را مطرح مي نمايد. قرآن، دوري از تعقّل را زمينه افتادن در دام جهل و تعصّب هوا و هوس و ظنّ و گمان و تقليد كوركورانه و خرافات مي داند. پس بر هر مسلماني كه به قرآن اعتقاد دارد، لازم است در همه امور زندگي، عقل را كليد و چراغ و معيار23 خود قرار دهد تا از جهل و آفات آن در امان بماند.

خُرافه گرايي و خُرافه پرستي، مي تواند زندگي را بي معنا و بي فايده و تلخ نمايد و مشكلات بسياري را فراهم آورد. خرافه، به دليل بي بهرگي از حقيقت و داشتن مباني سُست و عدم تناسب با علم و قوانين طبيعت و فطرت، هرگز نمي تواند به زندگي انساني معنا دهد و روح بشر را قانع و سيراب سازد. لذا به كار گرفتن آن، زندگي را از هدفداري و منطق و نظم و آهنگ، تهي مي كند و تنها راه رويارويي با آن نيز تمسّك به علم و عقل و حقيقت است.

دسته ها : قرآن

بشر، همواره در پي كشف كيمياي سعادت و يافتن پاسخ اين پرسش بُنيادين بوده است كه: راه نيك بختي كدام است؟ و پايان مسير زندگي به كجا ختم مي شود؟ اين موضوع، دل مشغولي هميشگي وي بوده و هست؛ چرا كه زندگي فقط يك بار اتّفاق مي افتد و نه مي شود آن را خريد و نه دوباره بازگشت داد و نه مجال آزمايش و خطايي وجود دارد.

بنا بر اين، براي كاوش درباره اين پرسش، بايد دنبال يك منبع جامع و كلان نگر بود. به باور ما مسلمانان، قرآن ـ كه به راستي كتاب جامعي براي هدايت و رستگاري است ـ، سيماي رستگاران و عاقبت كار ايشان و نيز فرجام بدكاران را به خوبي ترسيم نموده است. لذا، در اين نوشتار، مهم ترين عوامل سعادت و شقاوت را، از ديدگاه قرآن، به اختصار، مورد بررسي قرار مي دهيم.

 

منابع خوش بختي چيست؟

به راستي خوش بختي و بدبختي چيست؟ رستگاري اي كه مدّ نظر قرآن است، كدام است؟ عوامل تعيين كننده در خوش بختي (يا : سعادت، نيك بختي، خوش اقبالي، خوش فرجامي، خوش طالعي، خوش دولتي، رستگاري، موفّقيت، بهروزي، عاقبت به خيري، كامراني، كامروايي، فوز، سعادت، روسفيدي و... ) و موجبات بدبختي (يا شقاوت، شوربختي، بيچارگي، بخت پريشي، خُسران، تيره روزي، ناكامي، بخت برگشتگي و...) چيست؟ موانع رشد و ترّقي كدام اند؟ توفيق، چيست؟ و ايا شانس، در خوش بختي انسان، نقش دارد؟

اصولاً آدمي، داراي اهداف متنوّعي است. بر اين اساس، گروهي كه صرفاً دغدغه پول و ثروت و مقام و شهرت و شهوت را دارند و به طور كلّي، زندگي را در مادّيات خلاصه مي كنند، جزو انسان هاي «لذّت گرا» و در مقابل، عدّه اي كه معترف به خدا و پيامبر و معاد و در پي دستيابي به معدن محبّت و خير و فضايل و كمالات اخلاقي و گنج سعادت هستند و به زندگي چند روزه دنيا، دل خوش نمي كنند و بر اين باورند كه دنيا متاعي نيست كه آنها را اشباع كند، انسان هاي «سعادت گرا» هستند.

خداوند كه خود، مشتاق سعادت آدمي است و سرچشمه خوش بختي است، در قرآن، به نشانه ها و ويژگي هاي انسان هاي رستگار اشاره مي كند و با اين كار، الگويي عملي در اختيار انسان قرار مي دهد تا با پيروي از آن، خود را به سعادت جاويد، در دنيا و آخرت برساند. مهم ترين ويژگي هاي سعادت بخشي كه خداوند به آنها اشاره كرده است، عبارت اند از: ايمان آوردن به غيب (وحي) و كتاب هاي انبياي پيشين، برپا داشتن نماز و انفاق كردن،1 اطاعت از خدا و رسولش،2 كسب خشنودي خداوند،3 ايستادگي و پافشاري بر ايمان و حفاظت از آن با جان و مال خويش،4 انجام دادن اعمال نيك و رعايت عدالت،5 فروتني، پرهيز از كارهاي بيهوده و كمك به مستمندان،6 يافتن جايگاه واقعي خويش و پيروي از برنامه سعادت گراي خداوند،7 و... . از مجموع اين ويژگي ها چنين برداشت مي شود كه تنها راه انسان براي رسيدن به رستگاري، اين است كه طوري زندگي كند كه «خدا از او راضي باشد و او نيز از خداوند، راضي باشد».8

از رسول خدا(ص)، نقل شده است كه فرمود: «هر شب، يكي از ملائكه خداوند، بر بالين جوانان مي ايد و ندا مي دهد: برخيزيد و براي رستگاري بكوشيد».9 از امام حسين(ع) كه زندگي او اسوه واقعي، يك زندگي سعادتمندانه و به دور از ذلّت و خواري است، نقل شده كه: «من مرگ را جز سعادت، و زندگي با ظالمان را جز ننگ و ذلّت نمي بينم».10

 

موانع خوش بختي چيست؟

به نظر شما، ايا انسان، خود، راه سعادت خويش را بر مي گزيند يا چرخ روزگار، بر اساس تصادف و يا عوامل ديگري كه انسان در اداره آنها نقشي ندارد، بشر را به اين راه، سوق مي دهد و به عبارت ديگر، هر كه بهره مندتر است، خوش بخت تر است؟

درست است كه استعداد و محيط مناسب، براي رشد و رسيدن به كمال، براي همگان به طور مساوي مهيا نيست؛ امّا بايد بدانيم كه بذر سعادت در مزرعه زندگي همه، پاشيده شده و هماي سعادت هر كس، مترصّد پرواز در آسمان زندگي اوست و گنج سعادت، دست يافتني است.

خداوند، تمام شرايط خوش بختي را براي انسان فراهم نموده است و با نعمت هاي بي شماري كه در اختيار او قرار داده است، در واقع، راه را براي رستگاري او هموار نموده و حتّي شرايط و نحوه استفاده از اين نعمت ها به منظور رسيدن به خوش بختي را هم براي او توضيح داده است. امّا به راستي چه مي شود كه گروهي از انسان ها با اين همه نشانه و نعمت، باز هم از راه رستگاري دور مي شوند و به سوي گمراهي و تيره روزي پيش مي روند؟

عوامل بسياري در اين روند، تأثيرگذار هستند كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1 . نفس امّاره: ميل سركش و تحريك كننده آدمي ـ كه همواره زبانه مي كشد و انسان را به لذّت گرايي هر چه بيشتر فرا مي خواند ـ، را شايد بتوان يكي از مهم ترين عوامل سقوط انسان به سوي بدفرجامي و تيره بختي دانست.

2 . جهل: از نظر قرآن، محال است كه انسان عاقل، در گرداب گناه فرو رود و يا انسان جاهل (يعني كسي كه تعقّل نمي كند) بتواند راه خوش بختي را بپيمايد.11بنا بر اين، مي بينيم كه تكيه بر عقل در مسير زندگي، يكي از عوامل خوش بختي است و دوري از آن، يكي از مهم ترين موانع براي رسيدن به خوش بختي.

3 . غفلت از خدا و آخرت: همان طور كه اشتياق براي به دست آوردن رضايت خداوند و كسب پاداش اُخروي، سعادت ساز است، غفلت از خدا و آخرت نيز مانعي براي رسيدن به خوش بختي به حساب مي ايد.

4 . دام هاي شيطان: زندگي، صحنه جنگي سخت، بين انسان و شيطان است؛ جنگي كه سرانجام، يك پيروز دارد و يك مغلوب! پس آدمي اگر خواهان خوش بختي است، بايد هميشه بيدار و هشيار باشد تا فريب شيطان را نخورد و در دام او گرفتار نيايد.

 

فرجام سخن

هر كه بخواهد ميوه رستگاري بچيند، بايد به دنبال اهداف بزرگ تر و اصلي تر باشد و به طور قطع، هنگامي در مسير سعادت قرار مي گيرد كه خدا از او راضي باشد و در مقابل، هنگامي شقاوت و بدبختي بر سر بشر سايه مي افكند كه خدا از او ناخشنود است. بنا بر اين، از نظر قرآن، رستگاري، براي همه، تنها با داشتن انگيزه زيبا و عزم قوي و تلاش مستمر (عمل صالح) در راه خدا قابل تضمين است و چون آدمي را از انتخاب، گريزي نيست و آدم فاقد جهت، وجود ندارد، بايد خود انتخاب كنيم و در انتخاب خود به مسير خير و شرّ دقّت كنيم.

X