اعمال روز اول: ۱- روزه كه ثواب روزه هشتاد ماه را دارد. ۲- خواندن نماز حضرت فاطمه عليها السلام توصيه شده است كه دو نماز دو ركعتي است و در هر ركعت بعد از حمد پنجاه مرتبه توحيد خوانده شود. و بعد از سلام تسبيحات آن حضرت گفته شود و بعد دعاي ذيل خوانده شود: ” سبحان ذي العزّ الشامِخِ المُنيف، سبحانَ ذِي الجَلالِ الباذِخِ العظيم، سبحانَ ذي المُلكِ الفاخِرِ القديم، سُبحانَ مَن يري اَثَرَ النَملَةِ في الصَّفا ، سُبحانَ مَن يري وَقعَ الطَّيرِ في الهَواءِ، سُبحانَ مَن هُوَ هكَذا وَلا هكذا غيره.” ۳- پيش از زوال دو ركعت نماز، در هر ركعت حمد يك مرتبه، و هر يك از توحيد، آية الكرسي و قدر ده مرتبه خوانده شود. ۴- هر كس از ظلم ظالمي مي ترسد در اين روز بگويد: ” حَسبي حَسبي حَسبي مِن سُوالي عِلمُكَ بِحالي.” تا خداي متعال او را از شر ظالم كفايت كند. .:. روز اول ذي الحجه روز ميلاد حضرت ابراهيم (ع) پيامبر بت شكن و ازدواج حضرت فاطمه(س) با حضرت علي(ع) است.:.
ديدم كه به عرش شور و شوقي بر پاست برپا گر اين بزم شعف ذات خداست
گفتم به خرد چه اتفاق افتاده گفتا كه عروسي علي و زهرا است
.:. سالروز ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه مبارك باد .:.
* رقيه كه بود
اصل وجود دختري چهار ساله براي امام حسين (عليه السلام) در منابع شيعي آمده است، اما در بعضي منابع در اين باره اختلاف وجود دارد.
در كتاب كامل بهايي نوشته علاءالدين طبري (قرن ششم هجري) قصه دختري چهار ساله كه در ماجراي اسارت در خرابه شام در كنار سر بريده پدر به شهادت رسيده، آمده است، اما در مورد نام او كه آيا رقيه بوده يا فاطمه صغري و ... اختلاف است.
همچنين سيد بن طاووس در كتاب «لهوف» خود مينويسد: «شب عاشورا كه حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) اشعاري در بيوفايي دنيا ميخواند، حضرت زينب (س) سخنان ايشان را شنيد و گريست. امام (عليه السلام) او را به صبر دعوت كرد و فرمود: «خواهرم ام كلثوم و تو اي زينب! تو اي رقيه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر داريد [و به ياد داشته باشيد] هنگامي كه من كشته شدم، براي من گريبان چاك نزنيد و صورت نخراشيد و سخني ناروا مگوييد و خويشتندار باشيد.»
* مادر حضرت رقيه
براساس نوشتههاي بعضي كتابهاي تاريخي، نام مادر حضرت رقيه (عليها سلام)، امّ اسحاق است كه پيشتر همسر امام حسن مجتبي (عليه السلام) بوده و پس از شهادت ايشان، به وصيت امام حسن (عليه السلام) به عقد امام حسين (عليه السلام) درآمده است. مادر حضرت رقيه (عليهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضيلت اسلام به شمار ميآيد. بنا به گفته شيخ مفيد در كتاب الارشاد، كنيه ايشان بنت طلحه است.
نام مادر حضرت رقيه (عليها سلام) در بعضي كتابها، ام جعفر قضاعيّه آمده است، ولي دليل محكمي در اين باره در دست نيست. هم چنين نويسنده معالي السبطين، مادر حضرت رقيه (عليهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر يزدگرد سوم پادشاه ايراني معرفي ميكند كه در حمله مسلمانان به ايران اسير شده بود. وي به ازدواج امام حسين (عليه السلام) درآمد و مادر گرامي حضرت امام سجاد (عليه السلام) نيز به شمار ميآيد.
البته لازم به ذكر است كه اين مطلب از نظر تاريخنويسان معاصر پذيرفته نشده است؛ زيرا در منابع تاريخي آمده است كه ايشان هنگام تولد امام سجاد (ع) از دنيا رفته و تاريخ درگذشت او را 23 سال پيش از واقعه كربلا، يعني در سال 37 هـ .ق دانستهاند. از اين جهت امكان ندارد، او مادر كودكي باشد كه در فاصله سه يا چهار سال پيش از حادثه كربلا به دنيا آمده باشد. اين مسأله تنها در يك صورت قابل حل است كه بگوييم شاه زنان كسي غير از شهربانو مادر امام سجاد (عليه السلام) است.
* نامگذاري حضرت رقيه (ع)
رقيه از «رقي» به معني بالا رفتن و ترقي گرفته شده است. گويا اين اسم لقب حضرت بوده و نام اصلي ايشان فاطمه بوده است؛ زيرا نام رقيه در شمار دختران امام حسين (ع) كمتر به چشم ميخورد و به اذعان برخي منابع، احتمال اينكه ايشان همان فاطمه بنت الحسين (ع) باشد، وجود دارد. در واقع، بعضي از فرزندان امام حسين (ع) دو اسم داشتهاند و امكان تشابه اسمي نيز در فرزندان ايشان وجود دارد.
گذشته از اين، در تاريخ نيز دلايلي بر اثبات اين مدعا وجود دارد. چنانچه در كتب تاريخي آمده است: «در ميان كودكان امام حسين (ع) دختر كوچكي به نام فاطمه بود و چون امام حسين (ع) مادر بزرگوارشان را بسيار دوست ميداشتند، هر فرزند دختري كه خدا به ايشان ميداد، نامش را فاطمه ميگذاشت. همان گونه كه هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علي (ع) وي را علي ميناميد.»
* اسيري حضرت رقيه
حضرت رقيه در واقعه عاشورا حدود سه يا چهار سال سن داشت كه بعد از شهادت امام حسين(ع) و يارانش در عصر عاشورا به همراه ديگر زنان بنيهاشم توسط سپاه يزيد به اسيري رفت.
اما داستان شهادت حضرت رقيه (ع). از درون خرابههاي شام، صداي كودكي به گوش ميرسيد. همه آنهايي كه در ميان اسرا بودند، خوب ميدانستند كه اين صداي رقيه، دختر كوچك امام حسين (ع) است. او حالا از خواب بيدار شده بود و سراغ پدرش را ميگرفت. انگار كه خواب پدرش را ديده بود. يزيد دستور داد سر امام حسين (ع) را به دختر كوچك نشان دهند و او را ساكت كنند، اما وقتي حضرت رقيه (ع) و امام حسين ع باز هم به هم رسيدند، اتفاق جانسوزي افتاد.
* اين بار، پدر در سوگ رقيه نشست
چقدر بيتابي دخترم! اين همه دلشكستگي چرا؟ مگر دستهاي كوچكت در امتداد نيايش عمه، تنها از خدا آمدن بابا را طلب نكرد؟ اينك آمدهام در ضيافت شبانهات و در آرامش خرابهات. كوچك دلشكستهام! پيشتر نيز با تو بودم و ميديدمت. شعله بر دامان و سوختهتر از خيمه آه ميكشيدي و در آميزه خار و تاول، آبله و اشك، صحراي گردان را به اميد سر پناهي ميسپردي.
مهربان دلشكستهام! صبور صميمي! مسافر غريب و كوچك من!
مگر نگفتي كه بابا كه آمد، آرام ميگيرم. اين همه ناآرامي چرا؟ مگر نگفتي بابا كه آمد سر بر دامانش ميگذارم و ميخوابم؟ نه ...، نه دختركم نخواب! ميدانم اگر بخوابي، ديگر عمه نميخوابد.
ميدانم خواب تو، خواب همه را آشفته ميكند.
نه ... نخواب دخترم!
دخترم! بگذار لبهاي چوب خوردهام امشب ميهمان بوسهاي باشد از پيشاني سنگ خوردهات؛ از گيسوي پريشان چنگ خوردهات؛ از شانههاي معصوم تازيانه ديدهات؛ از صورت رنگ پريده سيلي خوردهات. بگذار امشب، مثل شب آرامش تنور بر زانوان زهرا آسوده بخوابم.
نه دخترم! نخواب! بگذار بابا بخوابد.
و چنين شد كه رقيه (س)، هنگامي كه سر پدر در آغوشش بود، جان سپرد.
شب قدر را تعيين نكردند تا انسان چند شب آماده باشد . حتي بعضي از علماي ما يكسال احيا مي گرفته اند تا شب قدر را درك كنند . چون احتمالي هم هست كه شب نيمه شعبان باشد . نامعين بودن آن مثل اين است كه آزموني است و روز آن مشخص نيست و شما بايد هر لحظه آماده باشيد تا به شما زنگ بزند و روز آزمون را بگويند . اين فرد هميشه آماده است و مروري مي كند . يا اينكه نميدانيم پليس كجاي جاده ايستاده و احتمال خطا كم ميشود چون هرلحظه منتظر هستيم كه پليس ما را ببيند . اينكه شبهاي قدر معلوم نيست هم به همين علت است كه انسانها هميشه توجه داشته باشند .
اما در مورد آمادگي در شبهاي قدر ما هرچه قدر هم كه آماده باشيم ، باز دست خالي هستيم . حالا نگويند : خوب اين شب از هزار ماه بهتر است . كارها را در طول سال كنار بگذاريم و همان يك شب انجام بدهيم . اينجور كنايه از كثرت ثواب است .
وقتي شما در بيمارستان به پزشكي كه بچه شما را عمل كرده است مي گوييد : گويي شما دنيا را به من داديد يعني واقعا دنيا را به شما داده يا مي خواهيد بگوييد : كارت خيلي مهم بود .
انسان در طول سال هم بايد دست پُر برود منتهي آن شب خلاها پر مي شود و نواقص پوشيده مي شود . بعضي ها مي پرسند: چه چيز آن شب از هزار ماه بهتر است ؟
حديثي در تفسير من الفٍ شهر آمده است .
امام معصوم فرمودند : آن شب كارهاي خير مثل نماز و زكات و خدمت به مردم ثوابش هزار برابر ماههاي ديگري است كه صورت بگيرد . اگر صدقه را در شب قدر بدهيد نسبت به روزهاي عادي هزار برابر مي شود . در واقع اهميت آن شب را مي رساند . اما كسي كه در آن شب خوابيد ، ديگر خيري براي او نيست . زيرا بايد در آن شب كارهاي مثبت را تمرين كند كه در طول سال هم عادت شود.
يكي از دعاهاي مهم اين است كه براي امام زمان دعا كنيد و دعاي اللهم كل وليك را بخوانيد . خواندن هزار مرتبه سوره قدر تاكيد شده است . قبرستان هم كه مي رويد پشت به قبله و رو به ميت ، هفت مرتبه سوره قدر را بخوانيد . از عذاب مرده برداشته ميشود در هنگام وضو سه مرتبه سوره قدر بخوانيد تا وضوي شما با نشاط بشود
يك وقت رسول خدا در مسجد گفتند : هركس يك لااله الا الله و يك الله اكبر بگويد ، درختي در بهشت براي او كاشته مي شود . فردي گفت : به تعبير ما پس من يك جنگل در آنجا دارم . گفت : بله . ولي بترسيد از آتشي كه يكباره اين جنگل را بسوزاند . درخت را تك تك مي كارند ولي هنگام آتش سوزي درختان با هم مي سوزند . يعني اين همه ثواب ممكن است با يك غيبت سوخته مي شود و از بين مي رود . لذا نبايد مغرور بشويم . كساني كه شب هاي قدر زيادي را درك كرده اند و بعد از آن شب ، با يك غيبت و يك صحنه حرام ، همه آنها از بين مي رود .
تلاش براي درك ليلة القدر
در احوالات مقدّس اردبيلي(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن بالجد مقدّس بيان كردند: ايشان يك سال غير از روزهاي حرام و آن روز مكروه عاشورا روزه گرفت و شبها را هر شب بيدار بود. گفتند: آقا! به خودت زحمت ميدهي، فرمود: بالاخره ليله القدر در سال است. آنقدر بيدار ماند و احيا گرفت و قرآن به سر گرفت كه شب قدر را درك كند؛ چون «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ».
اولياء گفتند: منظور از الف شهر، هزار ماه عبادت است، نه هزار ماه عمر طبيعي ما، نه هزار ماهي كه فقط به خواب و غفلت و خورد و خوراك و ... بگذرد، هزار ماهي كه لحظه به لحظهاش عبادت باشد. همان ماهي كه مثل ماه مبارك رمضان است، «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ». تازه ليلة القدر از اين هزار ماه عبادت برتر است «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ».
اين همه بيدار ميماندند براي اين كه آن ليلة القدر را درك كنند. بايد تمرين كنيم.
بهترين عمل در شب قدر
در شب قدر چند اتفاق افتاده است . قرآن كتاب انسان سازي است و در آن شب نازل شده است . بعضي دانشمندان مي گويند : شروع نازل شدن قرآن ، در شب قدر بوده است و بعضي ميگويند : كل قرآن در آن شب نازل شده است . در اين اختلاف است . به هر حال شب نزول قرآن است .
نكته بعدي اين است كه در شب قدر فرشته ها روي زمين مي آيند . در روايت داريم: اين فرشته ها بر امام معصوم وارد ميشوند .
روايت داريم : سوره انا انزلناه را زياد بخوانيد زيرا سوره ولايت شناس است . سوره اي است كه باعث مي شود امام را بشناسيم .
نكته سوم اين است كه شب قدر گشوده شدن پرونده ي سال انسان است . مثلا مجلس بودجه تعيين ميكند و در اوايل اسفند تمام ميشود و فروردين هم ابلاغ ميشود . سال تحصيلي ، اول مهر است . هر كسي سالي دارد . كاسب ها سال مالي دارند . سال خمسي دارند و سال تقديري ، شب قدر است . يعني دراين شب سال را مي بندند . يعني يكسال كار خوب و بد كرده است . اين پرونده بسته مي شود و يك پرونده جديد سال آينده باز مي شود و اينكه در سال آينده چه وقايعي براي شما اتفاق مي افتد در اين نوشته و مقدر مي شود البته به اختيار خودش .
يعني ايشان با اختيار خودش در سال آينده مكه خواهد رفت . البته امكان تغيير هم هست و صد درصد بسته نمي شود . ممكن است براي آقايي در سال آينده تصادفي پيش بيني شده است . آقا صله رحمي مي كند و اين از بين مي رود و اتفاق برداشته مي شود .
مثلا سال ديگر سال مرگ كسي است . حالا ايشان با احسان به والدين ، خدمت به مردم ، بيست سال به عمرش اضافه مي شود . يك سري محورهايي تعيين مي شود و امكان تغييرش هم هست .
روايت داريم : سوره انا انزلناه را زياد بخوانيد زيرا سوره ولايت شناس است . سوره اي است كه باعث مي شود امام را بشناسيم
مهمترين كار در اين شب ، اِحيا ، زنده داري و بيدار بودن است . در اين شب به غسل ، توسل ، نماز ، دعا ، خدمت به مردم ، رعايت حقوق مردم و اعمالي كه در آن شب وارد شده است .
يك كارمند كه استخدام ميشود يك فيش حقوقي دارد . پس وقتي به او فيش حقوقي مي دهند يعني ديگر برود خانه و بگويد : من كه فيش حقوقي دارم . خير اين حقوق مشروط به سر كار آمدن شما است . آنچه كه براي شب قدر از حوادث و روزي ها معين ميشود بستگي به تلاش انسان دارد .
كسي خدمت امام صادق (عليه السلام) آمد . گفت : دعا كنيد كه خدا بدون كار كردن به من روزي بدهد . امام گفت : تو از مورچه كمتر هستي كه اين قدر تلاش مي كند . مي گويند : كسي كه در خانه مي نشيند و طلب روزي ميكند ، خدا دعايش را مستجاب نميكند . سعي و كوشش منافاتي با قدر ندارد .
ادعيه هايي كه در شب قدر بايد خوانده شود
يكي از دعاهاي مهم اين است كه براي امام زمان دعا كنيد و دعاي اللهم كل وليك را بخوانيد . خواندن هزار مرتبه سوره قدر تاكيد شده است . قبرستان هم كه مي رويد پشت به قبله و رو به ميت ، هفت مرتبه سوره قدر را بخوانيد . از عذاب مرده برداشته ميشود . در هنگام وضو سه مرتبه سوره قدر بخوانيد تا وضوي شما با نشاط بشود .
زيارت امام حسين را هم تاكيد شده است . در شب قدر گفته اند : ولي خدا را فراموش نكنيد . امام حسين را فراموش نكنيد .
قرآن را فراموش نكنيد و آن را روي سرتان بگذاريد و دعايش را بخوانيد : خدا يا امشب مرا از آزاد شده هاي جهنم قرار بده . و در اين شب دعا در حق ديگران هم مهم است و ببينيد آن شب خودتان حال چه چيز را داريد ، همان را انجام دهيد .
سپيده سخن
نقش قرآن چون كه بر عالَم نشست نقشه هاي پاپ و كاهِن را شكست
فاش گويم آن چه در دلْ مُضمر است اين كتابي نيست چيزي ديگر است
چون كه در جان رفت، جانْ ديگر شود جان چو ديگر شد، جهان ديگر شود
با مسلمان گفت: جان بر كف بِنِه هر چه از حاجت فزون داري بده
اقبال لاهوري
در دين اسلام، بسياري از كارها و اعمال، از نماز و روزه تا خوردن و خوابيدن و جز آن داراي احكام و آدابي هستند كه رعايت آنها گاه بر ما واجب و گاه مستحب مي شود.
تلاوت قرآن كه در ماه مبارك رمضان، بر آن تأكيد بيش تر شده و داراي رونق فزون تري است، نيز داراي احكام و آدابي ويژه است كه رعايت شماري از آنها بر ما واجب و رعايت شمار ديگري از آنها بر ما مستحب است و بسياري از آنها را به قلم مي آوريم.
رمضان، ماه خدا و ميهماني خدا، ماه بهار قرآن، ماه ليلةالقدر و پاكي و تعالي انسان.
رمضان، ماه بركت، رحمت، مغفرت، توبه، انابه، صبر و مواسات. رمضان ماه تقوا و طهارت و رهايي از شر نفس و به خدا پيوستن است.
رمضان، ماه علي(ع) آن مقتداي عدالت و انسانيت است كه نماز خون و شهادت در محراب عشق را براي اولين بار به يادگار گذاشت.
در روايات رسيده از معصومان(ع) نامها و اوصاف بسياري براي ماه رمضان آمده است، كه نامهاي يادشده بخشي از آن به شمار ميآيند.(1)
ولي در اين ميان به نظر ميرسد ماه خدا و ميهماني خدا، عاليترين تعبيري است كه درباره ماه رمضان به كار برده شده است.
با اينكه همه ماهها ماه خداست و انسانها همه وقت از نعمتهاي مادي و معنوي و در حقيقت از سفره گسترده الهي استفاده ميكنند، ولي از آنجا كه همه كتابهاي بزرگ آسماني از جمله قرآن كه كتاب هدايت و راهنمايي براي همه بشريت است در اين ماه نازل شده است، و نيز از آنجا كه وظيفه بزرگ الهي روزه در اين ماه انجام ميشود امتياز خاصي به اين ماه بخشيده است.
ابيبصير از امام صادق(ع) نقل كرده كه آن حضرت فرمودهاند:
««تورات» در ششم و «انجيل» در دوازدهم ماه رمضان، و «زبور» در هجدهم و قرآن در شب قدر نازل شده است.»(2)
توجه به روايت يادشده ماه رمضان همواره ماه نزول كتابهاي آسماني و ماه هدايت و تربيت بوده است. چرا كه هدايت و تربيت بدون دستورات و روشهايي كه درست را از نادرست جدا و آن را به مردم تعليم دهد ممكن نيست.
كند، تا از آثار بهداشتي و درماني روزه نيز بهرهمند شود.
به مناسبت جشن هاي نيمه شعبان در استاي تعظيم شعائر الهي و تكريم امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف با هماهنگي بانوان رابط مساجد، مجالس مخصوص يانوان شهرستان دماوند با حضور خانم مثني آبادي و مديجه سرايي رياست محترم خانم مرادي برگزار گرديد. هم چنين مراسم شب احيا در مسجد جامع دماوند نيز با حضور خواهران گرامي از ساعت 12 تا اذان صبح برگزار گرديد.
در جاهليت قرن بيستم، نهضت تو بعثتي بود، براي كاشتن بذرايمان، اعتماد ، آزادي و استقلال در ذهن و دل امت اسلام .
صدايت، فريادي بود، عليه بت هايي جديد و مشركان اين روزگار!
و كلامت،" آيه" هايي كه در "حرا" ي خودسازي ، بر دلت تابيده بود .
و پانزده خرداد، جلوه اي از" فاصدع بـِما تـُؤمر" كه خشم طاغوت ها را برانگيخت .
زنداني شدنت ، دوران تلخ " شعب ابي طالب" بود .
و تبعيد تو و يارانت، هجرت به حبشه!
سالي كه مصطفايت را دادي ، " عام الحزن" تو بود .
و عزيمت به پاريس، هجرت مجددي بود كه در آنجا ياران مهاجر و انصارت در عقبه هاي غربت، با تو بيعت كردند.
امت در ايران ، انصار تو بودند كه نزول و آمدنت را به " يثرب انقلاب"، انتظار مي كشيدند.
انتظار به سر آمد.
از"ثنية الوداع" مهرآباد، بدر سيمايت در افق ايران تابيد و در" قـُبا" ي بهشت زهرا، نماز عشق خواندي و هفتاد هزار شهيد گلگون كفن در آن روز به تو اقتدا كردند .
و... بدينگونه ولايت تو برمؤمنان ، در شكل نظام اسلامي تحقق يافت و پيامت نافذ ، سخنت الفت آور و خانه ات قبله دل ها شد.
مدينه انقلاب، پيام تو را به خارج از مرزها صادر كرد .
قبايل و احزاب، براي خاموش ساختن اين نور، ائتلاف كردند. غزوات و سراياي تو آغاز شد. ده سال ازهجرت تا وفات، با منافقان درگير بودي ، احبار و رهبان و اهل كتاب ، كار شكني كردند . متحجران ِ بي درد ، دلت را خون ساختند.
" پيام برائت ِ" تو، سوره توبه ي اين انقلاب بود و سالي كه آن " جام زهر" را دردمندانه سركشيدي و آخرين حرفهايت را در آن پيام شگفت گنجاندي ، به ياد " حجة الوداع " افتاديم .
و ... آه از آن " وصيتنامه" كه كاش هرگز گشوده و خوانده نمي شد!
و درد از آن" رنجنامه " كه براي چندمين بار، ما را به ياد رنج هاي علي عليه السلام در" حكميت" و دردهاي امام مجتبي عليه السلام در صلح با معاويه انداخت و مظلوميت " عترت" را تجديد كرد.
اينك ، ماييم و درد فراق و داغ هجران .
ماييم و رنج يتيمي و غم بي پناهي و اندوه بي پدري .
" حسينيه جماران"، مسجد مدينه انقلابمان بود و امت تو مهاجران و انصاري بودند كه بارها با تو بيعت رضوان كردند .
دريغا كه ديگر خطبه هاي رسول انقلاب ، به گوش نمي رسد .
اينك ، آن صندلي كه بر آن مي نشستي و موعظه مي كردي و رهنمود مي دادي، در فراق تو همچون "ستون حنانه" ناله سر مي دهد .
ديگر"بلال" پس از تو اذان عشق نمي گويد و سايه دستانت بر سر ما چتر نوراني نمي شود.
ما شيفتگان ، پنجه نياز به ضريح كلامت مي افكنديم . پاي پنجره ولايت تو، دخيل مي بستيم ؛ و از كرامت تو، درد بي دردي خود را "شفا" مي گرفتيم.
حكومت اسلامي ما، زاييده "جهاد اكبر" تو بود. حوزه ها را جان دادي و اسلام را در سطح جهان، آبرو بخشيدي.
اي عزيز! .. اي يوسف سفر كرده !
ما يعقوب وار، چشم انتظار "فرج" هستيم.
چه كنيم؟ پس از تو، غم، خانه اي جز دل هاي ما را سراغ نمي گيرد .
اماما!... ما غريب و دل سوخته ايم و همه چيز برايت عزادار است.
دستي كه تو را شستشو داد و كفن كرد و به خاك سپرد، شاعري كه در سوگ تو شعر سرود، خطاطي كه نام تو را بر كتيبه هاي عزا نوشت ، خطيبي كه در " ياد تو" منبر رفت، صفحه روزنامه اي كه در سوگ تو" ويژه نامه" منتشر ساخت ، چاپخانه اي كه " اعلاميه" مجالس تو را چاپ كرد، اسيراني كه در زندان هاي بغداد، به اميد ديدار تو" اسارت" را تحمل مي كردند، همه و همه... در سوگ تو داغدار و غمگين اند.
حتي، آن سجاده كه سحرگاهان، خود را به پاي تو مي افكند و بوسه مي زند، حسينيه جماران، جايگاه خالي تو، قلمي كه با آن ، پيام مي نوشتي ، شمدي كه روي پا مي انداختي، چه غربت سوزناكي!...
اماما!... اين داغ، داغ جدايي است كه بر دلمان نشسته ، اين سوز، سوزعشق است كه به آتشمان كشيده و اين درد، درد فراق است كه بي تابمان كرده است. دلي كه در سوگ تو نسوزد ، " دل " نيست.
چشمي كه در عزاي تو نگريد، چشم نيست، روزن بي روشنايي است.
اي روح قدسي!
اي جان جان ها، اي جلوه آرمان ها، اي عصاره پيدا و پنهان ها!
سايه پرمهر الهي بودي كه بر سرمان سايه عزت افكندي !
نوحي بودي، منجي ما در طوفان ها ؛
ايوبي بودي ، صبر آموز امت در بال ها ؛
يعقوبي بودي، الهام بخش شكيبايي در فراق يوسف هاي جهاد و شهادت ؛
ابراهيمي بودي كه ما را آيين " تبرداري" و " بت شكني" آموختي ؛ خود، تبرزن توحيد بودي،" خليل ِ " حادثه انقلاب و فدا كننده " اسماعيل" در قربانگاه رضاي حق
امامي بودي كه با "امت" عشقي متقابل داشتي،
رهبري بودي كه "راه " سعادت را به "رهروان" مي آموختي.
اي كوچ شبانه ات مصيبت عظمي! آيا به راستي براي هميشه رفته اي؟
خوشا به حال شهيدان كه در" بهشت زهرا" ، همسايه ديوار به ديوار تواند.
اي امام!... اي نگين افتاده ازانگشتر امت، اي جان رفته از پيكر ايران، اي گوهر در خاك نهفته، اي پدر شهيدان و فرزندان شهدا، اي سالار بسيجيان عاشق!
دريغ از پرچم پر سخاوت دستانت كه ديگر از فراز جايگاهت در جماران، بر سرمان در اهتزاز نيست.
اينك مرقد پاك تو، پناهگاه دل هاي داغدار و جان هاي بي قرار و چشم هاي اشكبار است و سخنانت، نه تنها در" صحيفه نور"، بلكه "در صفحه جان" هر شيفته صادق و با معرفت است كه قدر آن گوهر تابناك را مي شناسد.
اي روح بلندخدايي! ، اي منادي اسلام ناب محمدي!
رحلت جانگدازت، روز رحلت پيامبر را در ذهن ها تداعي كرد و شور دلدادگانت ، كربلايي مجدد آفريد و غم رفتنت،عاشورايي بر پا ساخت.
چرا نسوزيم؟... كه هر سنگ سنگ اين سرزمين، هر برگ برگ درختان، هر ستاره و هر سپيده، تو را به ياد ما مي آورد.
اماما!... اي كلامت موزون، اي پيامت ميزان،
اي حاضر عصر غيبت، اي بار يافته به حضور!
بعد از تو، خاطره محزون است.
بعد از تو، خاطرمان خون است.
بعد از تو، واژه تهيدست است.
در سوگ تو، عقل، مجنون است.
عجيب نيست كه "خرداد" داغ ما را در آن سوگ بزرگ تازه كند و همواره دست در دامن حسرت و غم داشته باشيم و در فراق تو، كه معجون "عرفان و جهاد" و آميخته اي از" اشك و سلاح " بودي ، همچنان غمي سنگين و جاني غمگين داشته باشيم!
اماما! از آن جهان، دل هاي داغدار ما را به دعاي خيري تسلا بخش.