در جاهليت قرن بيستم، نهضت تو بعثتي بود، براي كاشتن بذرايمان، اعتماد ، آزادي و استقلال در ذهن و دل امت اسلام .
صدايت، فريادي بود، عليه بت هايي جديد و مشركان اين روزگار!
و كلامت،" آيه" هايي كه در "حرا" ي خودسازي ، بر دلت تابيده بود .
و پانزده خرداد، جلوه اي از" فاصدع بـِما تـُؤمر" كه خشم طاغوت ها را برانگيخت .
زنداني شدنت ، دوران تلخ " شعب ابي طالب" بود .
و تبعيد تو و يارانت، هجرت به حبشه!
سالي كه مصطفايت را دادي ، " عام الحزن" تو بود .
و عزيمت به پاريس، هجرت مجددي بود كه در آنجا ياران مهاجر و انصارت در عقبه هاي غربت، با تو بيعت كردند.
امت در ايران ، انصار تو بودند كه نزول و آمدنت را به " يثرب انقلاب"، انتظار مي كشيدند.
انتظار به سر آمد.
از"ثنية الوداع" مهرآباد، بدر سيمايت در افق ايران تابيد و در" قـُبا" ي بهشت زهرا، نماز عشق خواندي و هفتاد هزار شهيد گلگون كفن در آن روز به تو اقتدا كردند .
و... بدينگونه ولايت تو برمؤمنان ، در شكل نظام اسلامي تحقق يافت و پيامت نافذ ، سخنت الفت آور و خانه ات قبله دل ها شد.
مدينه انقلاب، پيام تو را به خارج از مرزها صادر كرد .
قبايل و احزاب، براي خاموش ساختن اين نور، ائتلاف كردند. غزوات و سراياي تو آغاز شد. ده سال ازهجرت تا وفات، با منافقان درگير بودي ، احبار و رهبان و اهل كتاب ، كار شكني كردند . متحجران ِ بي درد ، دلت را خون ساختند.
" پيام برائت ِ" تو، سوره توبه ي اين انقلاب بود و سالي كه آن " جام زهر" را دردمندانه سركشيدي و آخرين حرفهايت را در آن پيام شگفت گنجاندي ، به ياد " حجة الوداع " افتاديم .
و ... آه از آن " وصيتنامه" كه كاش هرگز گشوده و خوانده نمي شد!
و درد از آن" رنجنامه " كه براي چندمين بار، ما را به ياد رنج هاي علي عليه السلام در" حكميت" و دردهاي امام مجتبي عليه السلام در صلح با معاويه انداخت و مظلوميت " عترت" را تجديد كرد.
اينك ، ماييم و درد فراق و داغ هجران .
ماييم و رنج يتيمي و غم بي پناهي و اندوه بي پدري .
" حسينيه جماران"، مسجد مدينه انقلابمان بود و امت تو مهاجران و انصاري بودند كه بارها با تو بيعت رضوان كردند .
دريغا كه ديگر خطبه هاي رسول انقلاب ، به گوش نمي رسد .
اينك ، آن صندلي كه بر آن مي نشستي و موعظه مي كردي و رهنمود مي دادي، در فراق تو همچون "ستون حنانه" ناله سر مي دهد .
ديگر"بلال" پس از تو اذان عشق نمي گويد و سايه دستانت بر سر ما چتر نوراني نمي شود.
ما شيفتگان ، پنجه نياز به ضريح كلامت مي افكنديم . پاي پنجره ولايت تو، دخيل مي بستيم ؛ و از كرامت تو، درد بي دردي خود را "شفا" مي گرفتيم.
حكومت اسلامي ما، زاييده "جهاد اكبر" تو بود. حوزه ها را جان دادي و اسلام را در سطح جهان، آبرو بخشيدي.
اي عزيز! .. اي يوسف سفر كرده !
ما يعقوب وار، چشم انتظار "فرج" هستيم.
چه كنيم؟ پس از تو، غم، خانه اي جز دل هاي ما را سراغ نمي گيرد .
اماما!... ما غريب و دل سوخته ايم و همه چيز برايت عزادار است.
دستي كه تو را شستشو داد و كفن كرد و به خاك سپرد، شاعري كه در سوگ تو شعر سرود، خطاطي كه نام تو را بر كتيبه هاي عزا نوشت ، خطيبي كه در " ياد تو" منبر رفت، صفحه روزنامه اي كه در سوگ تو" ويژه نامه" منتشر ساخت ، چاپخانه اي كه " اعلاميه" مجالس تو را چاپ كرد، اسيراني كه در زندان هاي بغداد، به اميد ديدار تو" اسارت" را تحمل مي كردند، همه و همه... در سوگ تو داغدار و غمگين اند.
حتي، آن سجاده كه سحرگاهان، خود را به پاي تو مي افكند و بوسه مي زند، حسينيه جماران، جايگاه خالي تو، قلمي كه با آن ، پيام مي نوشتي ، شمدي كه روي پا مي انداختي، چه غربت سوزناكي!...
اماما!... اين داغ، داغ جدايي است كه بر دلمان نشسته ، اين سوز، سوزعشق است كه به آتشمان كشيده و اين درد، درد فراق است كه بي تابمان كرده است. دلي كه در سوگ تو نسوزد ، " دل " نيست.
چشمي كه در عزاي تو نگريد، چشم نيست، روزن بي روشنايي است.
اي روح قدسي!
اي جان جان ها، اي جلوه آرمان ها، اي عصاره پيدا و پنهان ها!
سايه پرمهر الهي بودي كه بر سرمان سايه عزت افكندي !
نوحي بودي، منجي ما در طوفان ها ؛
ايوبي بودي ، صبر آموز امت در بال ها ؛
يعقوبي بودي، الهام بخش شكيبايي در فراق يوسف هاي جهاد و شهادت ؛
ابراهيمي بودي كه ما را آيين " تبرداري" و " بت شكني" آموختي ؛ خود، تبرزن توحيد بودي،" خليل ِ " حادثه انقلاب و فدا كننده " اسماعيل" در قربانگاه رضاي حق
امامي بودي كه با "امت" عشقي متقابل داشتي،
رهبري بودي كه "راه " سعادت را به "رهروان" مي آموختي.
اي كوچ شبانه ات مصيبت عظمي! آيا به راستي براي هميشه رفته اي؟
خوشا به حال شهيدان كه در" بهشت زهرا" ، همسايه ديوار به ديوار تواند.
اي امام!... اي نگين افتاده ازانگشتر امت، اي جان رفته از پيكر ايران، اي گوهر در خاك نهفته، اي پدر شهيدان و فرزندان شهدا، اي سالار بسيجيان عاشق!
دريغ از پرچم پر سخاوت دستانت كه ديگر از فراز جايگاهت در جماران، بر سرمان در اهتزاز نيست.
اينك مرقد پاك تو، پناهگاه دل هاي داغدار و جان هاي بي قرار و چشم هاي اشكبار است و سخنانت، نه تنها در" صحيفه نور"، بلكه "در صفحه جان" هر شيفته صادق و با معرفت است كه قدر آن گوهر تابناك را مي شناسد.
اي روح بلندخدايي! ، اي منادي اسلام ناب محمدي!
رحلت جانگدازت، روز رحلت پيامبر را در ذهن ها تداعي كرد و شور دلدادگانت ، كربلايي مجدد آفريد و غم رفتنت،عاشورايي بر پا ساخت.
چرا نسوزيم؟... كه هر سنگ سنگ اين سرزمين، هر برگ برگ درختان، هر ستاره و هر سپيده، تو را به ياد ما مي آورد.
اماما!... اي كلامت موزون، اي پيامت ميزان،
اي حاضر عصر غيبت، اي بار يافته به حضور!
بعد از تو، خاطره محزون است.
بعد از تو، خاطرمان خون است.
بعد از تو، واژه تهيدست است.
در سوگ تو، عقل، مجنون است.
عجيب نيست كه "خرداد" داغ ما را در آن سوگ بزرگ تازه كند و همواره دست در دامن حسرت و غم داشته باشيم و در فراق تو، كه معجون "عرفان و جهاد" و آميخته اي از" اشك و سلاح " بودي ، همچنان غمي سنگين و جاني غمگين داشته باشيم!
اماما! از آن جهان، دل هاي داغدار ما را به دعاي خيري تسلا بخش.
ماه رجب از جمله ماههاي بسيار پر فضيلت در اسلام است كه بسياري از معصومان به ويژه پيامبر مكرم اسلام (ص) بر انجام اعمال عبادي در آن تاكيد فراوان كردهاند.
به گزارش خبرنگار دين و انديشه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) مشروح تقويم و اعمال ماه رجب بنا بر منابع ديني به شرح زير است:
روز اول: مطابق بعضي از روايات، روز ولادت امام محمد باقر (ع) در سال 57 هجري.
روز سوم: روز شهادت امام علي النقي (ع) در سال 254 هجري.
روز دهم: روز ولادت امام محمد تقي (ع) طبق بعضي از روايات.
روز سيزدهم: روز ولادت امير مومنان علي بن ابي طالب (ع) در داخل كعبه؛ 12 سال قبل از بعثت رسول خدا (ص).
روز پانزدهم: مطابق برخي از نقلها، روز وفات حضرت زينب كبري (س) در سال 63 هجري.
روز هجدهم: روز وفات جناب ابراهيم، فرزند رسول خدا (ص).
روز بيست و پنجم: روز شهادت امام موسي بن جعفر (ع) در سال 183 هجري.
روز بيست و ششم: مطابق روايتي، روز وفات حضرت ابوطالب (ع).
روز بيست و هفتم: بعثت پيامبر گرامي اسلام (ص).
حجاب زنان و مردان در جامعه يكي از مهم ترين دستورات اجتماعي اسلام است كه نقش عظيمي در حفظ بهداشت معنوي جامعه دارد، رعايت حجاب نه تنها موجب امنيت روحي و رواني جامعه مي باشد بلكه مي تواند باعث تعالي علمي، فرهنگي و حتي اقتصادي يك ملت را تامين كند، تفاوت جايگاه زن در ايران اسلامي با زن، در دوران ستم شاهي خود مويد اين مطلب است، امروزه زن مسلمان توانسته است در تمامي علوم همپاي مردان بلكه در اموري نيز جزو پيشقراولان اين حركت تكاملي باشد.
پايگاه اطلاع رساني حوزه بر اساس فرمايشات مقام معظم رهبري در سخنراني هاي مختلف ايشان مطالبي را جمع آوري نموده و بر اساس آن متن سئوالاتي مناسب طرح نمود تا شايد با بخشي از ديدگاه هاي رهبر انقلاب در اين وادي آشنا شويم. لازم به ذكر است كه متن سخنان ايشان بدون هيچ گونه دخل و تصرفي ارائه مي شود و تنها به گزينش بخش هاي مرتبط با موضوع هدف اكتفا شده است.
زن، در جامعه ي خودباخته ي نظام پليد پادشاهي، حقيقتاً و از همه ي جوانب مظلوم بود. اگر زن مي خواست وارد مقوله ي علم بشود، بايد قيد دين و تقوا و عفاف را مي زد. مگر يك خانم مسلمان، در دانشگاهها و محيط هاي آموزشي و مراكز علمي و فرهنگي مي توانست به آساني حجاب و متانت و وقار خود را حفظ كند؟ مگر ممكن بود؟ مگر مي شد يك زن مسلمان، در خيابآنهاي تهران و بعضي از شهرهاي ديگر، با متانت و وقار اسلامي يا حتّي با حجاب نيمه كاره، راحت راه برود و از گزند زبان و حركت هرزگان و دل باختگانِ به فساد و فحشاي سوغات غرب، مصون بماند؟ كاري كرده بودند كه در اين مملكت، كسب علم براي زن ها غالباً ممكن نمي شد. موارد استثنايي را كاري ندارم. به طور غالب، رفتن زنان به وادي علم ميسر نمي شد؛ مگر با برداشتن حجاب و منصرف شدن از تقوا و وقار اسلامي!
در ميدان سياست و در زمينه ي فعاليت هاي اجتماعي هم همين طور بود. اگر زني مي خواست منصبي از مناصب اجتماعي و سياسي را در ايرانِ دوران پادشاهي دارا باشد، بايد قيد حجاب و عفاف و وقار و متانت زن اسلامي را مي زد. البته، بسته به اين بود كه خود اين زن، جوهر و استعدادش چگونه باشد. اگر خيلي سست عنصر بود، بايد تا آن اعماق مي لغزيد. اگر خوددار و خويشتن دار بود، تا حدودي خود را حفظ مي كرد؛ اما دائماً با فشارهاي روزافزون از سوي محيط اجتماعي روبه رو بود. جامعه ي ما، اين گونه بود.
اسلام و انقلاب و امام آمد و در اين كشور، زن را در مركز فعاليت هاي سياسي قرار دادند و پرچم انقلاب را به دست زنان سپرد؛ در حالي كه زن در همان حال توانست حجاب و وقار و متانت اسلامي و عفاف و دين و تقواي خود را حفظ كند. كسي حقي از اين بزرگتر بر گردن زن ايراني و مسلمان ندارد.
اين روز ها اخبار جنايات گروهي مسلمان نما كه با پشتيباني برخي سران مزدور عرب در كشور مسلمان سوريه به جنايات و هتك حرمت مقدسات اسلامي مي پردازند، به گوش همگان مي رسد و دل هر آزادمردي را مي لرزاند. خبر هتك حرمت و نبش قبر جناب حجر بن عدي، صحابه گرامي پيامبر اسلام و يار وفادار امير المومنين علي بن ابيطالب عليه السلام، داغ تازه اي بود كه اين قابيليان بي دين بر دل داغديده اهل ايمان و آزادمردان گذاردند، نبش قبر و تخريب قبور از شيوه آل سعود و وهابيت بي دين است.
براستي قلم در برابر عظمت و وفاي حجر، عاجز و نا توان است. او كسي نبود كه بزرگي ها و فداكاري هاي او را بتوان به آساني ترسيم كرد، مرد وفا بود، شب زنده دار و روزه دار بود او يك مسلمانان راستين بود. از دوران جواني، دلاوري و شجاعت با سرشت او در هم آميخته شده و خون حماسه و پيكار در رگ هاي او جاري بود.
او در نوجواني همراه برادرش هاني بن عدي به حضور پيامبر اسلام، صلي الله عليه و آله شرفياب شد و به آيين اسلام گرويد. او از دوران حيات پيامبر چيزي درك نكرد و پس از زمان اندكي كه از مسلماناني او مي گذشت، پيامبر از دنيا رفت و در جنگ هاي زمان آن حضرت نيز اسم او به چشم نمي خورد، ولي در فتح شام يكي از سربازان فاتح بود و هم او بود كه «مرج عذرا» را فتح كرد و نيز در جنگ قادسيه شركت داشت. در جريان فتح مدائن او بود كه به رود دجله زد و عبور كرد.
او در عين رزم جويي، مرد تقوي و نيايش و معنويت بود و به همين سبب او را «حجر الخير» مي ناميدند، در برابر «حجر شر» كه از ياران معاويه بود. او نسبت به مادرش همواره نيكي مي كرد و نماز و روزه فراوان انجام مي داد. او هرگز بي وضو نمي ماند و هر وقت وضو مي گرفت، نماز مي خواند. دعاي او در پيشگاه، پروردگار به هدف اجابت مي رسيد.
حجر مرد هدف و عقيده بود، او به مردان حق و فضيلت عشق مي ورزيد، او هنگام مرگ ابوذر در ربذه، بر بالين او حاضر شد. حجر شيفته حق و عدالت و تشنه فضيلت و مردانگي و پيرو راستين اسلام بود و همه اين ها را در وجود علي مي ديد.
اسلام، با آن آيين مترقى و پيشرفته خود، براى زن ارزش و احترام بسيارى قايل است. زن در مفهوم انسانيت با مرد هيچگونه فرقى ندارد و مرد را بر او امتيازى نيست. زن، مانند مرد، عضو كامل جامعه است و شخصيت حقوقى مستقل دارد. زن در جامعهى اسلامى برخوردار از استقلال فكرى و اقتصادى است و در زندگى خود، در تصميمگيرى آزاد است و به ميل خود بر اساس موازين شرعى مىتواند با هر كه بخواهد ازدواج كند.
زن از لحاظ شخصيت حقوقى تا آنجا مستقل است كه مىتواند براى شير دادن مولودش از شوهرش مزد مطالبه كند و بدون دخالت شوهر مىتواند كشاورزى يا تجارت كند.
اسلام دست به يك عمل انقلابى زد كه پيش از آن بىسابقه بود و آن عبارت است از شركت زنان در جنگ.
در جنگ «خيبر» كه در سال هفتم هجرى روى داد، تعدادى از زنان اجازه يافتند، در جنگ شركت نمايند. «ابن اسحاق» از زنى كه در اين جنگ شركت جسته بود، چنين روايت مىكند: هنگامى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم عازم جنگ خيبر بود، من با تنى چند از زنان قبيله بنىغفار به نزد آن حضرت رفتيم تا به ما اجازه شركت در جنگ جهت مداواى مجروحان و زخم ديدگان و كمكهاى ديگرى كه از ما برمىآمد، بدهد و به همراه لشكر اسلام باشيم. پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم به ما اجازه شركت داد و فرمود: به اميد خدا!
ما به همراه مسلمين عازم خيبر شديم و تا پايان جنگ به پرستارى و مداواى مجروحان پرداختيم. چون كار جنگ پايان يافت و مسلمانان پيروز شدند، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در تقسيم غنايم جنگى براى ما سهمى قايل شد. از آن جمله گردنبندى است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم آن را به عنوان غنيمت جنگى به من داد. من هرگز آن را از خود دور نكرده و نخواهم كرد.
گردنبند اين زن همچنان باقى بود تا آنكه مرگش فرارسيد. به هنگام مرگ، وصيت كرد كه آن را با وى دفن كنند.
به آيات قرآن كه مراجعه كنيم مىبينيم، حقوق و تكاليف زن و مرد مساوى است: «زنان و مردان نسبت به يكديگر حقوق متقابل دارند.»
يعنى همان طورى كه زن و مرد از لحاظ عقل و شعور و هوش متساوىاند و در مفهوم انسانيت هيچگونه تفاوتى با يكديگر ندارند، از لحاظ حقوق و تكاليف نيز برابرند. هرگونه تكليف و حقى كه زن نسبت به مرد دارد، عينا مرد همان حق و تكليف را نسبت به زن بايد داشته باشد. از اين جهت است كه «ابنعباس (ره)» مىگويد: به حكم همين آيه شريفه، من ناچارم خودم را براى همسرم آرايش كنم، همانگونه كه او خودش را براى من آرايش مىكند.
زنان عرب در دورهى قبل از اسلام، نه تنها از حقوق اوليه انسانى بهرهاى نداشتند، بلكه از هر حيوانى پستتر و زبونتر به شمار مىرفتند. با زنان و دختران، مانند چهارپايان رفتار مىكردند و آنان را به صورت كالا در معرض خريد و فروش قرار مىدادند.
زنده به گور كردن دختران در ميان پارهاى از اعراب به ويژه طايفه اسد و تميم رواج داشت. اينان، به خاطر حماقت و نادانى، دخترانشان را زنده به گور مىكردند.
اين عمل جنونآميزشان بدان خاطر بود كه مبادا دخترانشان در جنگ به اسارت دشمن درآيند و موجب ننگ و عارشان گردند و نيز معتقد بودند، اگر دخترانشان با افراد بيگانه ازدواج كنند، سبب ازدياد نفوسشان گشته و در نتيجه به روزيشان افزوده خواهد شد و اين، موجب شكست اينان مىشود، ولى قرآن كريم علت اصلى كشتن فرزندان را فقر و ندارى و تنگدستى مىداند.
«فرزندانتان را از بيم تنگدستى مكشيد. ما به آنان و به شما روزى مىرسانيم.»
«فرزندانتان را از بيم ندارى و تنگدستى مكشيد. ما به شما و آنان روزى مىرسانيم.»
در اين دو آيه شريفه علت اصلى فرزندكشى بيم ندارى و گرسنگى معرفى شده است.
به هر حال، چه عامل اقتصادى و چه عوامل ديگر، هرچه باشد، سبب شدند كه زنده به گور شدن دختران در ميان اعراب جاهلى به صورت رسم و عادت درآيد و به ديگر قبايل سرايت كند.
قرآن كريم درباره وضع زن در جاهليت و عكسالعمل مرد نسبت به او چنين مىفرمايد: «وقتى به مردى خبر داده مىشد كه دخترى پيدا كرده، رنگش از خشم تيره مىشد و از روى شرمندگى از انظار مردم پنهان مىگشت. سپس يا با نهايت بىعلاقگى از دختر نوزاد، نگهدارى مىكرد و يا كودك بىگناه را زير خاك پنهان مىنمود.» (4)
نحوه دختركشى در ميان قبايل عرب، متفاوت بود. بعضى نوزاد دختر را سر مىبريدند و بعضى ديگر از بالاى كوه پرتاب مىكردند و گروهى نيز در آب غرق مىكردند.
فاطمه (عليها السلام) در نزد مسلمانان برترين و والامقام ترين بانوي جهان در تمام قرون و اعصار ميباشد. اين عقيده بر گرفته از مضامين احاديث نبوي است. اين طايفه از احاديث، اگر چه از لحاظ لفظي داراي تفاوت هستند، اما داراي مضموني واحد ميباشند. در يكي از اين گفتارها (كه البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شيعه و سني است)، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)ميفرمايند: "فاطمه سرور زنان جهانيان است". اگر چه بنابر نص آيه شريفه قرآن، حضرت مريم برگزيده زنان جهانيان معرفي گرديده و در نزد مسلمانان داراي مقامي بلند و عفت و پاكدامني مثالزدني ميباشد و از زنان برتر جهان معرفي گشته است، اما او برگزيدهي زنان عصر خويش بوده است. ولي علو مقام حضرت زهرا (عليها السلام) تنها محدود به عصر حيات آن بزرگوار نميباشد و در تمامي اعصار جريان دارد. لذا است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در كلامي ديگر صراحتاً فاطمه (عليها السلام) را سرور زنان اولين و آخرين ذكر مينمايند. اما نكتهاي ديگر نيز در اين دو حديث نبوي و احاديث مشابه دريافت ميشود و آن اينست كه اگر فاطمه (عليها السلام) برترين بانوي جهانيان است و در بين زنان از هر جهت، كسي داراي مقامي والاتر از او نيست، پس شناخت سراسر زندگاني و تمامي لحظات حيات او، از ارزش فوق العاده برخوردار ميباشد. چرا كه آدمي با دقت و تأمل در آن ميتواند به عاليترين رتبههاي روحاني نائل گردد. از سوي ديگر با مراجعه به قرآن كريم درمييابيم كه آيات متعددي در بيان شأن و مقام حضرتش نازل گرديده است كه از آن جمله ميتوان به آيهي تطهير، آيه مباهله، آيات آغازين سوره دهر، سوره كوثر، آيه اعطاي حق ذي القربي و... اشاره نمود كه خود تأكيدي بر مقام عميق آن حضرت در نزد خداوند است. اين آيات با تكيه بر توفيق الهي، در مقالات ديگر مورد بررسي قرار خواهد گرفت. ما در اين قسمت به طور مختصر و با رعايت اختصار، به مطالعه شخصيت و زندگاني آن بزرگوار خواهيم پرداخت.
نام، القاب، كنيهها
نام مبارك آن حضرت، فاطمه (عليها السلام) است و از براي ايشان القاب و صفات متعددي همچون زهرا، صديقه، طاهره، مباركه، بتول، راضيه، مرضيه، نيز ذكر شده است.
فاطمه، در لغت به معني بريده شده و جدا شده ميباشد و علت اين نامگذاري بر طبق احاديث نبوي، آنست كه: پيروان فاطمه (عليها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بريده، جدا شده و بركنارند.
زهرا به معناي درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه: "چون دخت پيامبر در محرابش ميايستاد (مشغول عبادت ميشد)، نورش براي اهل آسمان ميدرخشيد؛ همانطور كه نور ستارگان براي اهل زمين ميدرخشد."
صدّيقه به معني كسي است كه به جز راستي چيزي از او صادر نمي شود. طاهره به معناي پاك و پاكيزه، مباركه به معناي با خير و بركت، بتول به معناي بريده و دور از ناپاكي، راضيه به معناي راضي به قضا و قدر الهي و مرضيه يعني مورد رضايت الهي.(1)
كنيههاي فاطمه (عليها السلام) نيز عبارتند از ام الحسين، ام الحسن، ام الائمه، ام ابيها و...
ام ابيها به معناي مادر پدر ميباشد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دخترش را با اين وصف ميستود؛ اين امر حكايت از آن دارد كه فاطمه (عليها السلام) بسان مادري براي رسول خدا بوده است. تاريخ نيز گواه خوبي بر اين معناست؛ چه هنگامي كه فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خديجه (سلام الله عليها) غمخوار پدر و مايه پشت گرمي و آرامش رسول خدا بود و در اين راه از هيچ اقدامي مضايقه نمينمود، چه در جنگها كه فاطمه بر جراحات پدر مرهم ميگذاشت و چه در تمامي مواقف ديگر حيات رسول خدا.
1. ره آورد خلوص در عبادت
قالت فاطمة الزهراء سلام الله عليها: من أصعد إلي الله خالص عبادته، أهبط الله عزوجل إليه أفضل مصلحته.
فرمود: كسي كه عبادت خالص خود را به خداوند متعال تقديم ميكند (و فقط براي رضاي او عمل ميكند﴾ خداوند نيز بهترين مصلحت خود را بر او نازل ميكند.
تحف العقول ص۹۶۰
عَنْ فَاطِمَةُ بِنْتَ مذوسَى بْن ر جَعْفَر (ع)... عَنْ فَاطِمَةَ بِنْت ِرَسُول ِاللّهِ صَلَّى اللّه عَلَيه ِوَ آلِهِ وِ سَلَّمَ ، قالَتْ (سلام الله عليها): قَالَ رَسُولُ اللّه ِصَلَّى اللّه ِعَلَيه ِوَ آلِه ِوَ سَلَّمَ : «ألا مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آل ِمُحَمَّد ماتَ شَهِيداً.
فاطمه معصومه(س)، از دختر امام صادق (ع) روايتى نقل ميكند كه سلسله سندش به حضرت فاطمه زهرا (س) مىرسد كه آن حضرت مىفرمايد: حضرت رسول اكرم (ص) فرمود: «آگاه باشيد! هركس با محبّت آل محمّد ازدنيا برود شهيد از دنيا رفته است.»
عوالم العلوم، ج ٢١، ص ٣٥٣
قالَتْ (سلام الله عليها): ان السعيد، كل السعيد، حق السعيد من أحب عليا في حياته و بعد موته
فرمود: همانا سعادتمند(به معناي) كامل و حقيقي كسي است كه امام علي(ع) را در دوران زندگي و پس از مرگش دوست داشته باشد.
شرح نهج البلاغه ج 2، ص 449 مجمع الزّوائد: ج 9، ص 132
قالَتْ (سلام الله عليها): نحن وسيلته في خلقه و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجته في غيبه و نحن ورثه أنبيائه
فرمود: ما اهل بيت رسول خدا(ص) وسيله ارتباط خدا با مخلوقاتيم ما برگزيدگان خداييم و جايگاه نيكيها، ما دليلهاي روشن خداييم و وارث پيامران الهي.
(شرح نهج البلاغه ج 16 ، ص 211)
قالَتْ (سلام الله عليها): قاريءُ الحديد، و اذا وقعت، و الرحمن، يدعي في السموات و الارض، ساكن الفردوس
فرمود: تلاوت كننده سوره حديد و واقعه و الرحمن در آسمانها و زمين اهل بهشت خوانده ميشوند.
(كنزالعمال ، ج 1 ، ص582)
در اوراق تاريخ
در منابع شيعه و سني در زمينه شهادت حضرت زهرا عليهاالسلام مطالبي اعم از تاريخي و روايي ذكر شده است كه در اين مطلب اجمالا به آن ميپردازيم.
سليم بن قيس ميگويد:
از ابنعباس شنيدم كه ميگفت: چون بيماري حضرت فاطمه عليهاالسلام شديد شد، عليعليه السلام را طلبيد و فرمود:
"وصيت ميكنم تو را كه بعد از من با امامه دختر خواهر من زينب ازدواج كني و تابوت مرا چنانچه ملائكه براي من وصف كردند، بسازي، و نگذاري احدي از دشمنان خدا در[تشييعٍ] جنازه من حاضر شوند.
پس همان روز فاطمه عليهاالسلام از دنيا رحلت كرد. از صداي گريه، مدينه به لرزه در آمد و مردم را دهشتي روي داد مانند روز وفات حضرت رسالت صلي الله عليه و آله و سلم."
پس ابوبكر و عمر به تعزيه حضرت علي عليه السلام آمدند و گفتند:
تا ما حاضر نشويم بر دختر رسول خدا نماز نگزار.
چون شب رسيد، حضرت علي عليه السلام، عباس و فضل پسر او و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار را طلبيد و بر جنازه حضرت فاطمه عليهاالسلام نماز گزارد و او را دفن نمود. چون صبح شد، مقداد به ابوبكر و عمر گفت:
ما ديشب فاطمه را دفن كرديم. عمر به ابوبكر گفت: نگفتيم چنين خواهند كرد؟ عباس گفت: فاطمه خود چنين وصيت كرده بود كه شما بر او نماز نخوانيد. عمر گفت: شما كينه قديم خود را هرگز ترك نميكنيد، والله كه ميروم او را از قبر در آورم و بر او نماز ميكنم. اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود: به خدا سوگند اگر اين كار را انجام دهي، شمشير خود را از غلاف بكشم و در نيام نكنم تا تو را و جماعت بسياري را به قتل رسانم. بعد از اين، ايشان توطئه كردند كه علي عليه السلام را به قتل رسانند و گفتند: تا او را نكشيم ما به اهداف خود نميرسيم. ابوبكر گفت: چه كسي اين جرأت را ميكند؟ عمر گفت: خالد بن وليد. پس او را طلبيدند و گفتند: ميخواهيم تو را بر امر عظيمي بگماريم.
گفت: مرا بر هر كاري ميخواهيد بگماريد، اگرچه بر كشتن علي باشد. گفتند: از براي همين تو را طلبيديم. خالد گفت: چه وقت او را به قتل برسانم؟ ابوبكر گفت: در وقت نماز در پهلوي او بايست، چون سلام نماز گويد گردن او را بزن. چون در آن وقت، اسماء بنت عميس كه پيشتر همسر جعفر طيّار بود در خانه ابوبكر زندگي ميكرد. بر توطئه ايشان مطلع شد، كنيزك خود را گفت: برو به خانه علي و فاطمه عليهاالسلام به دور خانه ايشان بگرد و اين آيه را بخوان. " وَ جاءَ رَجُلُ مِن اَقصَا المَدينَةِ يَسعَي قَالَ يا مُوسَي اِنَّ المَلاَ يَاتَمِروُنَ بِكَ لِيَقتُلوكَ فَاخرُج اِنّي لَكَ مِنَ النّاصِحِين."(سوره قصص؛ آيه 20) چون كنيزك آمد و اين آيه را خواند، علي عليه السلام فرمود: به خاتون خود بگو: خدا تو را رحمت كند، ايشان قدرت آن ندارند، اگر ايشان مرا بكشند چه كسي با ناكثان و قاسطان و مارقان قتال خواهد كرد. پس حضرت وضو ساخت و به مسجد رفت و مشغول نماز شد. خالد بن وليد آمد و در پهلوي آن حضرت ايستاد، پس ابوبكر در اثناي نمازش پشيمان شد، ترسيد كه اگر علي عليه السلام شمشير بكشد؛ اول او را بكشد، پس تشهدش را بسيار طول داد تا آن كه نزديك شد تا آفتاب در آيد، زيرا ميترسيد كه اگر سلام بگويد خالد به گفته او عمل كند و فتنهاي بر پا شود، پس پيش از سلام نمازش گفت: اي خالد! مكن آنچه را گفته بودم، اگر بكني تو را خواهم كشت.(كتاب سليم بن قيس؛ ص 255/ احتجاج؛1/240) و اين فتنه دفع شد.
علامه مجلسي مينويسد: در مدت زندگاني آن بانو عليهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسياري ميان خاصّه و عامّه ميباشد، از شش ماه بيشتر و از چهل روز كمتر نگفتهاند، و احاديث معتبر دلالت ميكند بر آن كه بقاي آن حضرت عليهاالسلام بعد از پيغمبر، هفتاد و پنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهاني در كتاب مقاتل الطالبيين از حضرت امام محمّدباقر عليه السلام روايت كرده است: مدت بقاي آن حضرت عليهاالسلام بعد از پدر خود؛ سه ماه بود.
تعداد امامزادگان شايسته تعظيم و تجليل در «دار الايمان قم»كه بر فراز قبور مطهرشان گنبد و سايبان هستبه چهارصد نفرمىرسد.
در ميان اين چهار صد اختر تابناكى كه در آسمان قم نورافشانىمىكنند، ماه تابانى كه همه آنها را تحت الشعاع انوار درخشانخود قرار داده، تربت پاك شفيعه محشر، كريمه اهلبيتپيمبر(عليهم السلام)، دخت گرامى موسى بن جعفر، حضرت معصومه(س)مىباشد.
پژوهشگر معاصر، علامه بزرگوار، حاج محمدتقى تسترى، مولف قاموسالرجال مىنويسد: «درميان فرزندان امام كاظم(ع) با آن همه كثرتشان بعد از امامرضا(ع)، كسى همسنگ حضرت معصومه(س) نمىباشد. » محدث گرانقدرحاج شيخ عباس قمى به هنگام بحث از دختران حضرت موسى بنجعفر(ع)، مىنويسد: «برحسب آنچه به مارسيده، افضل آنها سيده جليله معظمه، فاطمهبنت امام موسى(ع)، معروف به حضرت معصومه(س) است.» بررسىشخصيتبرجسته و فضايل گسترده حضرت معصومه(س) در اين صفحاتنمىگنجد. در اين نوشته به برخى از ويژگيهاى آن خاتون دوسرا اشاره مىكنيم:
1- شفاعت گسترده
بالاترين جايگاه شفاعت، از آن رسول گرامى اسلام است كه در قرآنكريم از آن به «مقام محمود» تعبير شده است. و گستردگى آن باجمله بلند: (ولسوف يعتيك ربك فترضى) بيان گرديده است. همانا دو تن ازبانوان خاندان رسول مكرم شفاعت گستردهاى دارند كه بسيار وسيعو جهان شمول است و مىتواند همه اهالى محشر را فراگيرد:
1- خاتون محشر، صديقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا سلام اللهعليها.
2- شفيعه روزجزا، حضرت فاطمه معصومه(س).
در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا سلام الله عليها همين بس كهشفاعت، مهريه آن حضرت است و به هنگام ازدواج پيك وحى طاقهابريشمى از جانب پروردگار آورد كه در آن، جمله «خداوند مهريهفاطمه زهرا را شفاعت گنهكاران از امت محمد(ص) قرار داد.» باكلك تقدير نقش بسته بود.
اين حديث از طريق اهل سنت نيز آمده است.
بعد از فاطمه زهرا سلام الله عليها از جهت گستردگى شفاعت،هيچ كس و حد اقل هيچ بانويى به شفيعه محشر، حضرت معصومهدخت موسى بن جعفر سلام الله عليها نمىرسد، كه امام به حقناطق، حضرت جعفر صادق(ع) در اين رابطه مىفرمايد: «تدخل بشفاعتها شيعتناالجنه باجمعهم»: «با شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت مىشوند.»
2- عصمت
بر اساس روايتى كه مرحوم سپهر در «ناسخ» از امام رضا(ع)روايت كرده، لقب «معصومه» را به حضرت معصومه، امام هشتماعطا كردهاند. طبق اين روايت امام رضا(ع) فرمود: «من زار المعصومه بقم كمن زارنى» «هركس حضرت معصومه را درقم زيارت كند، همانند كسى است كه مرا زيارت كرده باشد.» اينروايت را مرحوم محلاتى نيز به همين تعبير نقل كرده است.با توجه به اين كه عصمتبه چهارده معصوم(عليهم السلام) منحصرنيست، بلكه همه پيامبران، امامان و فرشتگان معصوم هستند.و علت اشتهار حضرت رسول اكرم، فاطمه زهرا و امامان(عليهمالسلام) به «چهارده معصوم» آن است كه آنها علاوه بر مصونيت ازگناهان صغيره و كبيره، از «ترك اولى» نيز كه منافات با عصمتندارد، پاك و مبرا بودند.
مرحوم مقرم در كتابهاى ارزشمند: «العباس» و «على الاكبر» دلائل عصمتحضرت ابوالفضل و حضرتعلىاكبر(عليهماالسلام) را بر شمردهاست. و مرحوم نقدى در كتاب«زينب الكبرى» از عصمتحضرت زينب سلام الله عليها سخنگفته است. و مولف «كريمه اهلبيت» شواهد عصمتحضرت معصومه(س)را بازگو نموده است.
و با توجه به اين كه حضرت معصومه(س) نام شريفشان «فاطمه»است و در حال حيات به «معصومه» ملقب نبودند، تعبير امام(ع)دقيقا به معناى اثبات عصمت است، زيرا بر اساس قاعده معروف:«تعليق حكم به وصف مشعر بر عليت است» دلالتحديثشريف برعصمت آن بزرگوار بىترديد خواهد بود.
3- فداها ابوها
آيت الله سيد نصر الله مستنبط از كتاب «كشف اللئالى» نقلفرموده كه روزى عدهاى از شيعيان وارد مدينه شدند و پرسشهايىداشتند كه مىخواستند از محضر امام كاظم(ع) بپرسند. امام(ع) درسفر بودند، پرسشهاى خود را نوشته به دودمان امامت تقديمنمودند، چون عزم سفر كردند براى پاسخ پرسشهاى خود به منزلامام(ع) شرفياب شدند، امام كاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و آنهاامكان توقف نداشتند، از اين رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسشهارا نوشتند و به آنها تسليم نمودند، آنها با مسرت فراوان ازمدينه منوره خارج شدند، در بيرون مدينه با امام كاظم(ع) مصادفشدند و داستان خود را براى آن حضرت شرح دادند.
هنگامى كه امام(ع) پرسشهاى آنان و پاسخهاى حضرت معصومه(س) راملاحظه كردند، سه بار فرمودند: «فداها ابوها» «پدرش به قربانش باد.» باتوجه به اين كهحضرت معصومه(س) به هنگام دستگيرى پدر بزرگوارش خردسال بود،اين داستان از مقام بسيار والا و دانش بسيار گسترده آن حضرتحكايت مىكند.
4- بارگاه حضرت معصومه(س) تجليگاه حضرت زهرا(س)
بر اساس روياى صادقهاى كه مرحوم آيت الله مرعشى نجفى(ره) ازپدر بزرگوارش مرحوم حاج سيدمحمود مرعشى (متوفاى 1338 ه' .)نقل مىكردند، قبر شريف حضرت معصومه(س) جلوهگاه قبر گم شدهمادر بزرگوارش حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها مىباشد.آن مرحوم در صدد بود كه به هر وسيلهاى كه ممكن باشد، محل دفنحضرت زهرا سلام الله عليها را به دست آورد، به اين منظورختم مجربى را آغاز مىكند و چهل شب آن را ادامه مىدهد، تا درشب چهلم به خدمتحضرت باقر و يا حضرت صادق(عليهماالسلام)شرفياب مىشود، امام(ع) به ايشان مىفرمايد: «عليك بكريمه اهل البيت» «به دامن كريمه اهلبيت پناهببريد.» عرض مىكند: بلى من هم اين ختم را براى اين منظور گرفتهام كه قبر شريفبىبى را دقيقا بدانم و به زيارتش بروم.
امام(ع) فرمود: منظور من قبر شريف حضرت معصومه درقم مىباشد.»سپس ادامه داد: «براى مصالحى خداوند اراده فرموده كه محل دفن حضرت فاطمهسلام الله عليها همواره مخفى بماند و لذا قبر حضرت معصومه راتجليگاه قبرآن حضرت قرار داده است. هر جلال و جبروتى كه براىقبر شريف حضرت زهرا مقدر بود خداوند متعال همان جلال و جبروترا بر قبر مطهر حضرت معصومه(س) قرار داده است.»
5- پيشگوئى امام صادق(ع)
امام جعفر صادق(ع) در ضمن حديث مشهورى كه پيرامون قداست قم بهگروهى از اهالى رى بيان كردند، فرمودند: «تقبض فيها امراءه هى من ولدى، واسمها فاطمه بنت موسى، تدخلبشفاعتها شيعتنا الجنه باجمعهم» «بانويى از فرزندان من بهنام «فاطمه» دختر موسى، در آنجا رحلت مىكند، كه با شفاعت اوهمه شيعيان ما وارد بهشت مىشوند.» راوى مىگويد: من اين حديثرا هنگامى از امام صادق(ع) شنيدم كه حضرت موسى بن جعفر(ع)هنوز ديده به جهان نگشوده بود.
پيشگوئى امام صادق(ع) از ارتحال حضرت معصومه(س) در قم پيش ازولادت پدر بزرگوارش بسيار حائز اهميت است و از مقام بسيار شامخآن حضرت حكايت مىكند.
6- رمز قداست قم
در احاديث فراوانى از قداست قم سخن رفته، تصوير آن در آسمانچهارم به رسول اكرم(ص) ارائه شده است.
اميرمومنان(ع) به اهالى قم درود فرستاده و از جاى پاى جبرئيلدر آن سخن گفته و امام صادق(ع) قم را حرم اهلبيت معرفى كرده وخاك آن را پاك و پاكيزه تعبير كردهاست. امام كاظم(ع) قم را عشآل محمد (آشيانه آل محمد(ص)) ناميده و يكى از درهاى بهشت رااز آن اهلقم دانسته. امام هادى(ع) اهل قم را «مغفور لهم»(آمرزيده) تعبير كرده و امام حسن عسكرى(ع) از حسن نيت آنهاتمجيد كرده و با تعبيرات بلندى اهالى قم را ستوده است.اينها و دهها حديث ديگرى كه در قداست و شرافت قم و اهل قم ازپيشوايان معصوم به ما رسيده، فضيلت و عظمت اين سرزمين را براىهمگان روشن مىسازند، جز اين كه بايد ديد راز و رمز اين همهشرافت و قداست چيست؟
حديث فوق كه پيرامون ارتحال حضرت معصومه(س) به عنوان پيشگوئىاز امام صادق(ع) نقل شد، از راز و رمز آن پرده بر مىدارد وروشن مىسازد كه اين همه فضيلت و شرافت، از ريحانه پيامبر،كريمه اهلبيت، مهين بانوى اسلام، حضرت معصومه(س) سرچشمهمىگيرد، كه در اين سرزمين ديده از جهان فرو بسته، گردو خاكاين سرزمين را توتياى ديدگان حور و ملائك نموده است.
7- تنها خواهر امام هشتم
نجمه خاتون همسرگرامى امام كاظم(ع) تنها دو فرزند در دامانخود پرورش داد و آنها عبارتند از:
1- خورشيد فروزان امامت، حضرت على بن موسى الرضا(ع).
2- ماه تابان درج عصمت، حضرت معصومه(س).
محمد بن جرير طبرى، دانشمند گرانمايه شيعه در قرن پنجم هجرى،براين واقعيت تصريح نموده است.
مدت 25 سال تمام حضرت رضا(ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود، پساز يك ربع قرن انتظار، سرانجام ستارهاى تابان از دامن نجمهدرخشيد كه هم سنگ امام هشتم(ع) بود و امام(ع) توانست والاترينعواطف انباشته شده در سويداى دلش را بر او نثار كند.
بين حضرت معصومه(س) و برادرش امام رضا(ع) عواطف سرشار و محبتزايدالوصفى بود كه قلم از ترسيم آن عاجز است.
در يكى از معجزات امام كاظم(ع) كه حضرت معصومه نيز نقشى دارد،هنگامى كه مرد نصرانى مىپرسد: «شما كه هستيد؟» مىفرمايد: «انا المعصومه اخت الرضا» «من معصومه، خواهر امام رضا(ع)مىباشم.» اين تعبير از محبتسرشار آن حضرت به برادر بزرگوارشامام رضا(ع) و از مباهات او به اين خواهر برادرى سرچشمه مىگيرد.
8- نامه دعوت
محبت و مودت اين خواهر و برادر در سطح بسيار بالا بود، به طورىكه مفارقت امام هشتم(ع) براى حضرت معصومه(س) بسيار سختبود،جدائى حضرت معصومه(س) نيز براى امام هشتم(ع) قابل تحمل نبود.و لذا پس از استقرار امام هشتم(ع) در مرو، نامهاى خطاب بهحضرت معصومه(س) مرقوم فرموده، آن را توسط غلام مورد اعتمادى بهمدينه ارسال نمود.
جالب توجه است كه حضرت رضا(ع) به غلام دستور داد كه در هيچمنزلى توقف نكند، تا آن مرقومه را در اندك زمان ممكن به مدينهمنوره برساند.
حضرت معصومه(ع) نيز به مجرد دريافت دستخط برادر، رختسفر بستو خود را مهياى سفر نمود.
زيارت حرم
«فتح الله پيرى - قزوين»
يادم نيست، اما مىگويند بچه بودم كه يك بار به زيارت حرمشآمده بودم، هميشه با فكرم كلنجار مىرفتم كه حرمش چگونه است،چه شكلى است و چه حال و هوايى دارد؟ نزديك به يك سال پيش بودكه از طرف دانشگاه براى شركت در «همايش بانوى كرامت» به شهرمقدس قم دعوت شديم...بالاخره به حرم رسيديم; السلام عليك يافاطمه المعصومه. ..اين همايش افقى به سوى روشنايى و دنياى جديدبراى من گشوده شد.
برادر پيرى! نامه صميمانهاى نوشتهايد و آرزو كردهايد كه بارهازيارت حضرت نصيبتان شود، اميدواريم به اين آرزوى خود برسيد وهمچنان از شهر خود با مجله همراه باشيد. فرهنگ كوثر، مبلغفرهنگ تشيع است; آن را از دوستان خود دريغ نكنيد و بر سيلكوثريان در دانشگاه بيفزاييد.
نگاه و گناه
«حميد رضا كوىآبادى»
از تشابه دو واژه «نگاه» و «گناه» در شگفتم. سكوت دل مردانخدا، زيباترين سكوتهاست. اى خورشيد شرق! طلوع كن و ارمغانسپيدهدمان را به شب سيهدل ارزانى دار...
چشم به راه
«محمد عارف بصير - افغانستان»
آسمان ميدان نبرد بود، خورشيد در خون خود غوطه مىخورد;...دوست عزيز آقاى بصير! چهار مطلب (چشم به راه، سرخ تولد عشق،كوچ مسافر، پنجه) به دستمان رسيد. در فرصت مقتضى از آثارتاناستفاده خواهد شد.
ارسال ماهنامه
«اشرف عقيلى مشهد»
به مطالعه و تحقيقات علمى و مذهبى خيلى علاقه دارم و از مطالعهكوثر بىاندازه لذت مىبرم; از شما خواهش مىكنم هر وقت مجله چاپمىشود، براى من بفرستيد، در آينده نزديك كه بتوانم وجه اشتراكرا خواهم فرستاد شما را به حضرت معصومه(س) قسم خواننده خود رااز ياد نبريد.
خواهر اشرف عقيلى! نامه پر احساستان به دستمان رسيد. آن را بهمسئولان پخش جهت اقدام لازم ارجاع داديم.
فروش فرش منزل
«سيد حسين موسوى - قم»
شخصى نزد شيخ انصارى آمد و قرضش را طلب كرد، شيخ مهلتى خواست.يكى از حاضرين گفت: شيخ! اين همه پول دارى، چرا قرضش رانمىدهى؟ شيخ گفت: اينها وجوهات شرعى است و من براى اداى قرض،از او مهلتخواستم تا فرش خانهام را بفروشم.
آقاى موسوى! داستان مختصر و مفيدى براى دورى از حيف و ميلبيت المال آوردهايد، خدا كند! خدا كند آنها كه بايد بخوانند،بخوانند.
20 نفر خواننده براى كوثر
«غلامحسين خطيبزاده - دامغان»
اينجانب به مجله علاقهمندم و فهرستبيست نفر را كه يك جا حاضرشدهاند ماهنامه كوثر را مشترك شوند، خدمتتان مىفرستم.
آقاى خطيب زاده! تمام دوستانى را كه نام بردهايد، مشترك كرديمو تا آيندهاى نزديك ماهنامه براى همه آنها ارسال مىشود.
رسالت انبيا
«محمد باقر بابانيا - قم»
انبيا هرگز از امتخود مزد در قبال رسالت نداشتند.
در مورد رسول خدا(ص)، قرآنكريم تعبيرات گوناگونى دارد كه سرجمع آنها اين است: «يگانه مزد رسالت، عشق به ولايت واهلبيت.» است.
برادر بابانيا! نوشتهتان را خوانديم و منتظر آثار ديگرى ازشما هستيم تا در ماهنامه استفاده كنيم.
توسل
«محسن جندقى خبرنگار آزاد قم»
وقتى پسر دايى مرحوم عباسعلى را به اعدام محكوم كردند، مرحومعباسعلى به پدر او گفت: بايد به امام زمان توسل كنى. ..» آخرشب بوى مشك عجيبى را هر سه نفر حس مىكنند، شخصى نورانى رامشاهده مىكنند كه مىگويد: دعايتان مستجاب شد.
آقاى جندقى! مطلبى را كه از كتاب «داستانهاى شگفت» برگزيدهو پيرامون آن مقاله نوشتيد، خوانديم و به دليل وجود مقالاتموازى از چاپ آن معذوريم. با كوثر باشيد.
فضاى مسموم
«فاطمه مصيبى - قم»
روى سخن من با كسانى است كه تمام نيروى خود را صرف آلودهسازىفضاى فرهنگى جامعه مىكنند...اگر همه در لاك خود فرو بروند و ازعاشوراها عبرت نگيرند، وضع از اين بدتر خواهد شد. بياييد كمىبه خود و اعمالمان بنگريم. آخر چه چيز باعث مىشود، جوانان درورطه فساد فرو بروند؟ كمى به خود آييد و آن قدر به زرق و برقو ميز و رياست آلوده نشويد، به روح پاك جوانان بينديشيد كه بهخاطر قدرتطلبىهاى شما از دين و مذهب رويگردان شدهاند.
مسئولان، رئيسها و ميزدارها! بدانيد اگر حكومت اسلامى اسپانيا بافساد و شراب و خودنمايى زنان مسيحى از هم پاشيد، انقلاب نيزممكن استبا فساد و بدحجابى كه چه گويم بىحجابى زنان و فسادجوانان از هم بپاشد. راستى فكر كردهايد زنان و دختران مسيحى ويهودى و فرزندان سفيران كفر چگونه شالوده بدحجابى و بىحجابىزنان و دختران مسلمان كه ناموس شما هستند را در تهران ريختند؟
آيا كسى حاضر است لحظهاى از روح رياستطلبى خود بكاهد و به اينامور اهتمام ورزد.؟!
قم چرا برنمىخيزد؟!
«محبوبه زارع - قم»
قم تنها خانه روحانيت نيست، معدن مبلغسازى نيز هست. پس چرادر صد كيلومترى آن يعنى تهران من خود با زنى روبرو شدم كه اصلانمىدانست نماز واجب است، جوانانى را مىشناسم كه در يزد(دار العباده)، شيراز، مشهد، آلوده شدهاند. از شما مىخواهم: بهاين مردم كه بىكفش از زمين پا برنمىدارند، نشان ده آسمان بازاست ثابت كن كه پر دارى. دوران سقوط مطبوعات است و فرهنگ دارددر بىدينى خود دست و پا مىزند. و اگر چشم دل باز كنيم، سقوطانسانيت را نيز در آيندهاى نزديك خواهيم ديد.
خواهر زارع! نامه مفصل شما را خوانديم و از اين كه حاضريد بخششعر و ادب ماهنامه را با حرفهاى واقعى پركنيد، خوشحاليم. اينگوى و اين ميدان. از همين امروز منتظر فعاليتشما و ديگرهمكارانتان در دانشگاه هستيم.
دشمنى هاليوود با مسلمانان
«صندوق پستى995....»
همكاران عزيز اخبار خوبى از فعاليت تخريبى هاليوود عليه اسلامو... برايمان ارسال كردهايد، از آنها استفاده خواهيم كرد.
درباره بلخى
«شراره بلخى ايوبى - قم»
هر كس كه براى اسلام و مسلمين در هر حزب و گروهى و از هرنژادى كه باشد. خدمت كند، خدمت او البته كه اولىتر از همه بهاسلام و مسلمين بر مىگردد، تا به آن حزب و گروه.... يكى ازبرجستهترين فعاليتهاى گروه فرهنگى افغانستان در اروپا، دعوتبرخى از شخصيتها به اروپاست. ولى بايد بدانيم تنها يك ششمحقوق به اين اساتيد پرداخت مىشود و بقيه را بالا مىكشند.
...بله اگر مىخواهيد در موسسهاى به اسم علامه بلخى، ياد او رازنده نگه داريد، بياييد دست ملت مظلوم بلخى را بگيريد و بهنالههاى يتيمان افغان پاسخ دهيد و اين قدر به فكر ساخت ويلا و... براى خود نباشيد.
خواهر بلخى! مطالب شما مفصل بود و به اين مقدار بسنده كرديم.
در پايان شعرى را كه از علامه بلخى آوردهايد نقل مىكنيم: هر چه ابتلاست كه در هر بلاد مىنگرمنزاع مذهب و جنگ نژاد مىنگرم
به نام صلح به اسباب جنگ مىكوشند ز بهر تفرقه در اتحاد مىنگرم
نواى عدل به هر ناى ليك وقت عمل خلاف مصلحت و عدل و داد مىنگرم
مگر نه جمله ز يك نسل پاك باباييم ترا به محنتخود از چه شاد مىنگرم
بيا بيا همه اعضاى يك بدن باشيم امور جمله وفق مراد مىنگرم
اول ذيقعده سال 173 هجرى بود كه عالم به وجود فاطمه اى ديگر از گلشن رسالت جلوه گر شد،تا عصمت فاطمه زهرا(س)را دوباره تجلى سازدو با فروغ خود، اسوه بانوان جهان گردد.
حضرت فاطمه معصومه(س) دخت هفتمين امام،از زمره زنان عفيف و پاكدامنى است كه در راه امامت و ولايت رنج هاى طاقت فرسايى كشيد،غصه ها خورد،سختى ها و مشكلات سفر را تحمل كرد و همچون يعقوب به اشتياق و اميد ديدار يوسف شتافت.
امام صادق(ع)پيش از ولادت كريمه آل محمد(ص) فرمود: خدا را حرمى است و آن مكه است،اميرمؤمنان را حرمى است و آن كوفه است،و ما اهل بيت را حرمى است وآن قم است.بزودى بانويى به نام فاطمه از تبار من در آن جا دفن شود كه هر كس به زيارتش بشتابد،بهشت بر او واجب مى گردد.
به راستى او فاطمه است تا على را يارى كند،زينب است تا رسالت عاشورا را بر دوش كشد و معصومه خواهر امام رضا(ع) است تا با هجرت برادر از مدينه به خراسان،رسالت فاطمه بودن را بر دوش احساس كند و سرو بلند باغ محمد(ص) ،على بن موسى الرضا(ع) را ياور باشد.
سال 201هجرى او با رسول خدا و ايمه بقيع وداع مى كند،آن گونه كه برادر بزرگوارش يك سال پيش از او وداع كرده بود. اين بار اوست كه كاروان شوق را برپا مى دارد.همراه برادران و برادرزادگان رو به سوى كوى حضرت دوست پا مى نهد. چشمان كاروانيان اشك ريزان است، اشك فراق و اشك شوق و تنها ديدار برادر،سنگينى فراق را جبران مى كند و لحظه ها در تب ديدار برادر مى گذرد تا به يوسف آل رسول، آفتاب خطه طوس برسد; اما افسوس كه حراميان بنى عباس،شهر ساوه را مناسب مقاصد شوم خود مى يابند و با حمله به كاروان آل رسول،23 تن از همراهان را به شهادت مى رسانند.اينك فاطمه،رسالت زينب را بر دوش مى كشد، غم شهيدان، جانكاه و طاقت فرساست. او كه عمرش با فراق و هجران پدر بزرگوارش امام موسى كاظم(ع)و سپس با دورى از برادر بزرگوارش در دنيايى از غم و اندوه سپرى شد،اينك با ستم بنى عباس بيمار مى شود و بنا به قولى مسموم مى گردد.
آنچه مسلم است،حضرت پس از بيمارى مى پرسند تا قم چه مقدار مسافت است. مى گويند ده فرسخ،مى فرمايد:مرا به قم برسانيد.
كاروان رو به قم مى نهد. در23 ربيع الاول مردم به استقبال مى آيند تا كريمه اهل بيت را به شهر خويش برند و از ميان مردم موسى بن خزرج حضرت را در منزل خود سكنا مى دهد كمر به خدمت او مى بندد،ليكن آن بانوى مكرمه بيش از هفده روز در قم افامت نمى كند و در دهم ربيع الثانى سال 201 هجرى روح ملكوتى اش به لقاي رب مى شتابد.
خبر رحلت جانسوز حضرتش شهر شيعه را فرا مى گيرد، مردمان دسته دسته به تشييع جنازه او حاضر مى شوند.موسى بن خزرج دستور غسل و دفن حضرت را مى دهد و از حصير و بوريا سقفى بر روى قبر مطهرش قرار مى دهد تا اين كه زينب دختر حضرت جوادالائمه بر روى آن قبله دل ها،قبه اى نهاد،تا حرم مطهر آن حضرت بارگاه دلدادگان آل رسول گردد و عاشقان ولايت همه روزه پروانه وار بر گرد ضريح مقدسش به طواف آيند. درباره گوهر وجودى والاى او همين بس كه در زيارت مأثوره آن حضرت او را دختر امام، خواهر امام،عمه ولى خدا مى خوانيم و در زيارت نامه اش مى خوانيم كه:«اى فاطمه! مرا در بهشت شفاعت كن كه همانا در نزد خدا براى تو منزلتى است بس والا.» و اين فراز از زيارت گوياى شأن و منزلت او در نزد خداست.در فضيلت زيارت او سعدبن سعد مى گويد:از امام رضا(ع) در مورد فاطمه دختر امام موسى كاظم پرسيدم،فرمودند:«كسى كه او را زيارت كند،بهشت جاى اوست» .
واز حضرت جوادالائمه(ع)روايت است كه فرمود: «هر كس عمه مرا در قم زيارت كند،بهشت جايگاه اوست» .
از پربارى حيات 28 ساله حضرت معصومه(س)و اقامت هفده روزه اش در قم همين بس كه به رغم مناسب نبودن موقعيت جغرافيايى اين شهر، حوزه علميه قم بقاى جاودانه يافت و هزاران فرهيخته و دانش پژوه از اين مركز علم فارغ التحصيل شدند. بركت وجود عالمه آل رسول،حوزه علميه قم را مركزيت داده و با پرتو افشانى خويش آن را به مدينه فاضله اسلامى تبديل نموده است